رمان آووکادو پارت 130
11 دیدگاه
– مامان مرگ من این زهرماری و دیگه نیارین جلوی چشمم حالم به هم میخوره… حاظرم به جاش ده تا شربت سرماخوردگی رو بخورم. فهیمه خانم بالاخره کوتاه میآید و رو به من با خنده میگوید – ببرش دخترم… آبمیوه رو بذار پاچه رو ببر دیگه. سری برایش تکان…