رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 115 5 (1)

5 دیدگاه
        – اخم نکن… جایی که می خوام ببرمت جای دنج و قشنگیه… احتیاجی به ترس بی دلیلت نیست. انگشتت نمی کنم.   ب یتفاوت به جمله اش عاصی می گویم   – تو چرا حرف آدم سرت نمی شه؟ دارم می گم نمی خوام باهات جایی…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 114 3.5 (2)

9 دیدگاه
        – پس تو به زاییدنت ادامه بده من و برگردون خونه…   دست دراز کرده و شالم را ناگهانی از روی سرم می‌کشد که جیغ می‌کشم   – عمراً….   – لاقل بگو کدوم گوری داریم می‌ریم.   جوابم را کی نمی‌دهد، اینبار به خودم قول…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 113 5 (2)

3 دیدگاه
      – پس چرا می‌گی باهاش صمیمی نشم؟!   اخمش که توی هم می‌رود، ادامه می‌دهم   – البته من با ایشون صمیمی نیستم، فقط رئیس من هستن و…   میان کلامم می‌پرد… طوری که انگار نه انگار او بحث شهیاد را وسط کشیده است… مرضی چیزی دارد؟!…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 112 5 (2)

6 دیدگاه
      اینبار صدادار می خندد و او ه می ایستد و دستانش را توی جیب شلوارش فرو می کند   -امروز جمعه س….   گیج نگاهش می کنم و که فاصله ی بینمان را رد کرده و می گوید   – امروز بیکاری…   – نه من درس……
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 111 5 (1)

11 دیدگاه
          یک آب معدنی و کیک از توی پلاستیک بیرون می‌آورم و سمتش می‌گیرم   – آقای آراسته؟!   سر بالا می‌گیرد و به محض دیدن نوشیدنی اخم می‌کند   – تشنه‌م نیست…   اشاره به نوشیدنی و کیک توی دستم می‌کنم   – می دونم،…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 110 0 (0)

5 دیدگاه
        روی صندلی شاگرد می‌نشینم و او هم پشت فرمان جای می‌گیرد، با مهارت ماشین را به حرکت در می‌آورد و من می‌گویم   – ازتون ممنونم، لطفا اگه براتون زحمتی نیست توی پارکینگ پارک کنید.   سرش را تکان می‌دهد و نگاه من به مسیر دوخته…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 109 5 (1)

8 دیدگاه
      به یکباره رنگ از رخش می‌پرد و با صدای بلند می‌پرسد   – الآن کجاست؟!   صدای بلند و شدت نگرانی‌اش، مجبورم می‌کند بایستم و او خم شده و کیف پولش را از روی میز برمی‌دارد   – کدوم بیمارستان؟!   نگاهش که سمت من روانه می‌شود،…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 108 5 (1)

7 دیدگاه
        جواب سلامم را با اخمی انگار خدا از بدو تولدش، میان ابروهایش قرار داده و هیچ وقت نمی‌شود کنارش زد، می‌دهد و دستانش را توی جیب شلوارش فرو می‌کند.   این روزها انگار ساعت کارش توی شرکت را با من هماهنگ کرده بود، با من می‌آمد…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 107 5 (1)

5 دیدگاه
      دخترک با عشوه، دوباره سمتش می‌آید   – بذار من درش بیارم.   دستان امید را می‌گیرد و پایین سر می‌دهد…. سرش را بالا کشیده و گردنش را داغ و خیس می بوسد   – خودت رو بسپار به من…   خودش را به دخترک حرفه‌ای می‌سپارد…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 106 5 (4)

6 دیدگاه
      مردمک چشمان نفس می‌لرزد و امید نفسش را کلافه بیرون می‌فرستد   – یه چیزایی یادمه…   – تو… تو چیکار کردی امید؟!   امید بی‌تفاوت به لحن نالان نفس، با جدیت می‌پرسد   – کمکش می‌کنی؟   نفس عقب می‌کشد، خودش را روی مبل می‌اندازد و…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 105 5 (1)

4 دیدگاه
        امید سخت نفسش را بیرون پرت می‌کند و نفس سرش را جلوتر می‌برد و دستش را پشت گردن امید پرده و موهای پشت سرش را با انگشت به بازی می‌گیرد   – امید شایگانه و چه به کمک یکی مثل نفس؟!   نگاهش را روی جناق…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 104 5 (1)

8 دیدگاه
      سرش را تکان می‌دهد و رو به رهام می گوید   – حواست بهشون باشه.   رهام می‌پرسد   – کجا می‌ری؟!   اخمی می‌کند و بدون اینکه جواب رهام را بدهد وارد اتاقک آسانسور می‌شود. دکمه‌ی لابی را می فشارد و دستش را همان جا کنار…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 103 5 (1)

6 دیدگاه
      〰〰〰〰〰〰〰〰〰 سیگار دیگری آتش می‌زند…. هر چه تلاش می‌کند بخوابد موفق نمی‌شود.   به ملاقاتش با حمید فکر می‌کند و هر لحظه بیشتر عصبی می‌شود. به این فکر می‌کند که اگر پلیس‌ها نبودند، چگونه حمید را می‌کشت.   زمین را باید از وجود حیوان‌هایی چون حمید پاک…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 102 5 (1)

6 دیدگاه
      با جواب دادن به اولین سؤالم حین ورودش سعی کرده بود بحث را عوض کند. اخم می‌کنم   – باشه خونه‌ی توعه، ولی الآن من دارم توش زندگی می‌کنم.   او هم با اخم می‌گوید   – قبلا بهت گفته بودم خیلی نمک به حرومی؟   دستم…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 101 0 (0)

10 دیدگاه
      به کمک فهیمه خانم، روی مبل می نشینم و دستم ناخودآگاه روی پهلوی دردناکم می نشیند و چهره ام از درد جمع می شود.   – خوبی گلم؟ درد داری؟   سرم را به چپ و راست تکان می دهم و بعد از بازدم بلندی که بیرون…