رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 158 4.8 (20)

1 دیدگاه
          – کی گفته من راضیم!؟ مگه من بهت نگفتم این دختره رو ببر شهرش؟ ببر پیش کس و کارش تا از شرش خلاص بشیم؟ بعد تو و بابام دست به یکی کردید، باهم نامزد شیم؟ اصلا بابام هیچی، تو توی مغزت چی می‌گذره رهام!؟  …
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 157 4.6 (18)

4 دیدگاه
        همین جمله‌، نور امید را در دل اصلان‌خان روشن‌ می‌کند. حرفشان که تمام می‌شود، امید با ذهنی مشغول از اتاق کار پدرش بیرون می‌آید.   در راه شهیاد را می‌بیند، دل خوشی از مرد پیش رویش نداشت. گذشته نمی‌توانست فراموش شود!   شهیاد سلام بلندی می‌گوید،…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 156 4.2 (28)

7 دیدگاه
        اصلان خان با فکری که در ذهنش جولان می‌داد، لبخندی روی لب‌هایش می‌نشنید. لبخندی که از چشمان نگران امید دور بود.   – خیره، نگران نباش. حاله آلاله خوبه؟ فهیمه می‌گفت زیادی رو به راه نبوده انگار…   بی توجه به جمله‌ی اول پدرش، جوابِ جمله‌ی…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 155 4.2 (16)

2 دیدگاه
      〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰   نمی‌داند برای چندمین بار است که ” حضورت به اندازه‌ی کافی اذیت کننده هست!” در ذهنش بانگ می‌زند. از کاری که انجام داده بود، پشیمان بود!   آن حالی‌ هم که آلاله داشت، عذاب وجدانش را دو چندان می‌کرد.   از وقتی آلاله آن را…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 154 4.4 (19)

1 دیدگاه
          مگر داشتیم فرار می‌کردیم؟! مردک بعد از تصادف جنی شده بود!   فهیمه خانم که تا الآن مانند پسرش مشغول بررسی لیست غذاها بود، با شنیدن صدای هیجان انگیز امید، نگاهش را از منو گرفت:   – چی شد امید؟   – به سلیقه‌ی من…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 153 4.5 (21)

3 دیدگاه
        این‌ مرد نمی تواند به این سادگی‌ها از اتفاق دیشب بگذرد! امکان ندارد!   – ناهار چی بخوریم فهیم جون؟   – فهیم جون و نقل و نبات، مثلا من مهمون توام، از من می‌پرسی؟   امید می خندد و سر مادرش را محکم می‌بوسد:  …
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 152 3.9 (21)

2 دیدگاه
        این روزها چقدر حس غریبی دارم!   آرنجش را به چهارچوب در تکیه داده است و با چشم های ریز شده، به من و مادرش نگاه می‌کند:   – نه قربونتون برم من.. همه چی خوبه..   لبخند‌ کج امید آزارم می‌دهد و هیچوقت تا حد…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 151 4.6 (18)

1 دیدگاه
        – حالا هر چی!   با آرنج هایم، روی سینه‌اش فشار می‌آورم و بدنش را به عقب می‌رانم:   – واسه چی اومدی؟   بار دیگر نگاهی در اطراف می‌چرخاند و دست توی جیب می‌کند   – اومدم بگم از اونجایی که زنگ نزدی به مادر…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 150 4.4 (21)

1 دیدگاه
      〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 – پاشو؟   – پا نمی‌شی؟   – با تو ام مصیبت!   – آلاله! پاشو.. چرا اینجا خوابیدی مصیبت؟   با احساس ضربه های ممتد کسی به ساق پایم، چشم هایم را باز می‌کنم. پلک باز می‌کنم و اولین چیزی که می‌بینم، دو پای کشیده…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 149 4.4 (25)

2 دیدگاه
    〰〰〰〰〰〰〰〰〰   مغزش خسته تر از آن است که بتواند اتفاقات چند دقیقه پیش را تحلیل کند، فقط می داند مصیبتی به نام آلاله، کمر به جهنم کردن زندگی اش بسته و قصد پا پس کشیدن هم ندارد!   اصلا دختر چطور وارد خانه ش شده بود؟ چطور…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 148 4.4 (18)

2 دیدگاه
      – لابد دیگه.. زمینو ببین!   امید به پشت سرش اشاره می‌کند و متاسفانه نمی توانم واکنش نفس را ببینم.   قبل از اینکه امید روی کاناپه رهایم کند، از شدت گریه، بی اختیار عوق می‌زنم و چشمان امید گرد می‌شود:   – دوباره نه!   و…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 147 4.3 (19)

2 دیدگاه
        با آرامش نگاهم می‌کند:   – چی گفت؟   – گفت تکون نخورم..   مظلومانه زمزمه می‌کنم و سرم را پایین می اندازم، نگاهم به گند و کثافت روی زمین میفتد و گریه ام شدت می گیرد..   – گفت تو تکون نخوری.. به من که…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 146 4.2 (14)

4 دیدگاه
        – امید..   نفس شهوت انگیز و بی وقفه نامش را زمزمه می‌کند و انگار کسی به معده‌ی من چنگ می‌زند، دستم را روی شکمم می‌گذارم و صدای امید، همه چیز‌ را بدتر می‌کند:   – هوم! چیه؟! خوشت اومده؟   حالا همه چیز واضح تر…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 145 3.8 (19)

2 دیدگاه
        بعد از بستن در یخچال و کابینت، بدون اینکه فشار زیادی به لگنم بیاوردم، آرام روی زمین آشپزخانه می نشینم و شیشه را بغل می‌کنم.   درش را نبسته ام و بیش همچنان زیر بینی ام می پیچد..   آب دهانم را قورت می‌دهم و از…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 144 4.8 (15)

2 دیدگاه
        حتی از جمله‌ام ناراحت هم نمی‌شود مردک روانی!   – حالا که نمردم مجبوری تحمل کنی.   تنها می توانم لقب نفرت انگیز را به او نسبت دهم.   – اصلا زنگ می زنم آقا رهام منت توی آشغالو نمی کشم، از اولم همینکارو باید می‌…