رمان رسپینا پارت ۱۶۴
24 دیدگاه
#part_164 _اول از همه مامانم رو از دست دادم ، هنوزم نبودش مثل یه خار تو چشممه ، هنوز نبودش باعث خلأ تو زندگیمه ، اونموقع بابام بود ، آوا بود ، الان ؟! هیچکدومشون نیستن ، تنهام گذاشتن همشون ، نگفتن یه آرامی اینجا از نبودشون دق میکنه…