رمان رسپینا پارت 161

0
(0)

_این همه وسایل نیاز بود ؟ اونم وقتی که قراره پیاده بریم

_ تازگیا خیلی غر غرو شدیا ، ماشینو زیاد نمیشه اورد بیشترش پیاده اس ، بیا دیگه .

_ خب حق دارم غر بزنم ، مگه نیومدیم جنگل ؟ الان وسط جنگلیم کجا داریم میریم ؟

_ عزیزم ، قربونت بشم من، میشه صبر داشته باشی یکم ؟

_ سعی میکنم عزیزم

_ خوبه .

نزدیک نیم ساعت پیاده رفته بودیم و بیشتر هم باید میرفتیم ، بیشترین نگرانیم برای برگشت بود

دیگه داشتم نفس نفس میزدم

_ رادان این یه برگشتی هم داره ها ، میخوای یکم به این فکر کن

_ نزدیکه تقریبی بخوام بگم ده دقیقه مونده .

با رسیدن ب جایی که میگفت قشنگ وا رفتم ، قشنگ بود منظره اش خیلی قشنگ بود اما انقدر شلوغ بود که …

یه چشمه کوچولو بود و دور تا دورش حصیر انداخته شده بود و کلی خانواده ، اکیپای دختر پسر نشسته بودن .

با انداختن حصیر وسایل رو گذاشتیم زمین .

_ زیادی شلوغ نیست ؟

_ اکثر روزای تابستون و بهار اینجا همینطوره حتی پاییز هم اینطور بوده تا حالا .

_ تو هر سه فصل اومدی دیدی ؟

_ آره

_ با کی اومدی؟

نگاهم کرد

_ میخوای حسودی کنی؟

_ مگه چیزی برای حسوی هست ؟

_ باشه یا نباشه مهم اینه توکنارمی الان

زدم تو بازوش

_ نه بابا ، که اینطور؟

خندید

_ نترس با دختر اینجا نیومدم با شایان و شهاب و چندتا دیگه از پسرا اینجا زیاد میومدیم شبا هم میموندیم ، تو این ماه شبا سرده وگرنه قطعی میموندیم

_ قابل موندن نیست اصلا ؟

_ به هواش اعتباری نیس بارندگی شه تا برسیم به کلبه یا جایی ک سقف داشته باشه و خیس نشیم یه ساعت راهه

_ حیف شد

دستشو انداخت دور شونم

_ انقدر فرصت داریم ، کلی تور میریم برای کویر جنگل هرجا با اکیپای مختلف ، خوش میگذرونیم ، تازه روزای اوله .

گوشیش زنگ خورد

_ شایانه

_بذار رو اسپیکر .

جواب داد و گذاشت رو اسپیکر

_ شایان چرت و پرت نگو که رو اسپیکره .

_ خب پس هیچی من بعدا زنگ بزنم .

بی صدا خندیدم

_قطع کنم ؟

_ نه نه وایسا ، الان کجایین ؟

_ من نگفتم کجا میریم که با مارال خراب نشین سرمون الان بگم کجام؟

_ حالا انگار میخواستیم بیوفتیم دنبالتون ، نهایتا تو یه شهر بودیم

_ الان دقیقا پاتوقیم تو شمال طبیعت .

_ همونجا که تو با دوست دخترات میومدی ؟ شبا می موندین ؟

چشمام گرد شد اما حرفشو جدی نگرفتم

_ من ؟ با دوست دخترام ؟ عکسای اون روزا رو باید یه بار دیگه ببینیم تجدید خاطره شه ، با مارال و رسپینا .

_مارالو قاطی این ماجرا نکن

_ اخرین بار که اومدیم یادته ؟

صدای قهقه دوتاشون بلند شد بعد این حرف

_ قیافه تو شهاب دیدنی بود پسر

_ با اون گند جنابالی ما حق داشتیم هنگ کنیم از دست کارات

_ مگه چیکار کرده

شایان میخندید همچنان

_ خریت محض ، جاهلی ، نادانی اصلا نپرس .

_ دو تا دختر با اکیپ برداشته بود اورده بود نمیشناختیم به اولی گفته بود دخترعموم تو سفره میگم تو دخترخالمی به دومی گفته دخترخالم تو سفره میگم تو دخترعمومی ، شبش موقع خواب لو رفت همینجا یه جنگی افتاد بینشون

_ نههههه

هم خندم گرفته بود هم از کارش مونده بودم

_ به حرفا شوهرت گوش نده این کارا خودشه من اصلا اینطور نبودم .

_ انقدر سخت بود با یه نفر بودن

_ به جون تو راه نداشت ، اما همون شب توبه کردم .

_ منم بودم توبه میکردم یکی با سنگ یکی با چوب افتاده بود دنبالت

از تصورش صدا خندم بلند شد

_ آره نامردا ، سنگه که کمرمو نابود کرد چوبه هم دست و پا نذاشت برام ، شما نامردا هم که فقط نگاه میکردین و هرازگاهی میخندیدین

_ خوب کردن ، حقت بوده بلایی که سرت اومده کتکا نوش جونت .

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
پاسخ به  هانا
11 ماه قبل

طبق اصول مشاوره الان زود جمه بندی.. از ۲۰ ازدیلهشت به بعد وخرداد ماه جمع بندی… بهانه ایی درست تر لطفااااا

Hani
Hani
پاسخ به  بی نام
11 ماه قبل

وقتی ترمیم معدل داری ، اردیبهشت باید جمعبندی انجام بدی چون موقع ترمیم که ۴۰ درصد کنکوره وقت جمعبندی نیست

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  هانا
11 ماه قبل

نیازی به شرمندگی نیست از اول وقتی نمیتونی بنویسی بگو نمیتونم
اصلا نزار
نه این ک هی بیای بگی تموم شده یه پارت مونده بعد سه ماه کشش بدی اخرشم بگی نه تموم نشده
خودت ببین حرفات چقد ضد و نقیضه
ما چیو باور کنیم؟؟ از این از شنبه شروع میکنما زیاد شنیدیم
خدافظ شما

رضا
رضا
پاسخ به  هانا
11 ماه قبل

همینکه میاد عذرخواهی می‌کنه خوبه چون بعضیا همین شعورم ندارن،ولی برا جبران هرروز پارت بده خب؟😜

سحرم...نویسنده رمان ارباب عمارت
سحرم...نویسنده رمان ارباب عمارت
11 ماه قبل

میشه زودتر پارت بدی…ملت منتظرن🥲🤌

رضا
رضا

کاش حداقل بگ کی می‌ذاره ک الکی منتظر نباشیم

Mahsa
Mahsa
11 ماه قبل

باز چیشد؟؟

رضا
رضا
11 ماه قبل

خب چرا پارت نمیذاری

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

قشنگیش اینجاس ک قراره بود تابستون سال قبل تموم شه
تابستون امسالم رسید
از اونورم یه پارت طولانی گذاشت گفت یکی دیگه بزارم تمومه بعد دوماه اومد هنوزم تموم نشده
فقط تمومش کن ک خسته شدیم از این پارت گذاریات

رضا
رضا
پاسخ به  Mahsa
1 سال قبل

چندتا از پارت ها خیلی خوب و طولانی بودن ولی نمی‌دونم چرا این چند وقت اینقد کوتاه می‌ذاره پارت ها رو

رضا
رضا
1 سال قبل

کاشکی این دو خط هم نمی نوشتی،ی وقت خسته نشی

دسته‌ها

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x