دسته‌بندی: رمان قایم موشک

رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 28

      چشمش گرد می‌شه.   – یا خود خدا… این نیاد باشگاه رو روی سرمون خراب کنه حالا هم که زنت شده بدتر دیگه.   وحشی بازیای دیارا به همه ثابت شده‌س. احسان با یادآوری خاطرات قدیم، با خنده تعریف می‌کنه:   – مگه یادت رفته سر دوتا بخیه ابروت چه داد و قالی راه انداخت تو باشگاه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 27

    – من یه سال با این سطح شعورت تو یه اتاق مشترک دووم نمیارم جناب!   خواب آلود می‌گه:   – هوم؟   چشمام مثل جغد گرده و هنوز خواب به چشمم نیومده. امیر کی وقت کرده بود شیش تیکه بشه؟ جل الخالق!   – می‌گم فردا برو یه تخت بخر بذار تو اتاق اونوری. من برم اونجا

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 26

    ماشین می‌گیریم برگردیم هتل. من توی راه بی میل به مجید زنگ می‌زنم.   – الو؟   تا صداش رو می‌شنوم یاد گم و گور شدن بی دلیلش تو مهمونی میفتم. شک و شبهه مغزمو له می‌کنه. کلمه ها از سرم می‌پره و خلاصه فقط می‌گم:   – سلام. ما رفتیم…   اونم خلاصه جواب می‌ده:   –

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 25

    رنگ مجید مثل گچ سفید می‌شه. حال منم دست کمی از اون نداره. نه که هنوز عاشق و شیداش باشم… نه! ولی هرکس دیگه‌ای هم بود، بعد از اون همه سال لیلی و مجنون بازی دوباره مجنون قصه رو می‌دید یه حالی بهش دست می‌داد. منم استثنا نبودم. احساس می‌کنم سکوتمون دیگه داره غیر طبیعی می‌شه. سعی می‌کنم

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 24

    این مهارت بازی با کلماتش واقعا آزار دهندس.   – خب؟   به یقه‌ی بازم نگاه می‌کنه.   – نمی‌خوام فیلم هندیش کنم بگم امانتی دستم و این چیزا ولی خودتی و منطقت!   و بنگ! چیزی‌ که فکر می‌کردم صددرصد درست بود و داشت اتفاق می‌افتاد…   با یه پرستیژ فیلسوفانه دستی به گردنش می‌کشه و ادامه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 23

    – اومدم کیش… یکی از بچه ها فهمید. دعوتم کرده ویلاش.   نیم نگاهی به ساعتم می‌ندازم و با ایما و اشاره به دیارا می‌گم:   – زود باش شب شد!   و بعد توی تلفن به مجید می‌گم:   – خب که چی؟   دیارا خونسرد جلوی آینه خم می‌شه و رژ قرمزش رو چند دور روی

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 22

اگه سیانور داده بودم بهش با اشتیاق بیشتری می‌خوردش تا این ترکیب سمی! سریع از جاش بلند می‌شه و سمت دستشویی حمله می‌کنه. تند تند عق می‌زنه و اون محتویات سمی رو بالا میاره. بین عق زدناش هر از گاهی یه چهارتا فحش هم نثار من می‌کنه. منم صورتم رو می‌شورم و سعی می‌کنم به موهای بهم چسبیده‌ی شیریم بی

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 21

    – من به گور هفتاد و هفت جدم بخندم اگه با تو جرات رو انتخاب کنم.   لبخندم کش میاد.   – راه گریزی نیست عزیزم…   تسلیم شده نگاهم می‌کنه و به عنوان حرف آخر می‌گه:   – اوکی… اوکی… ولی یادت باشه بعد از من تو باید جرات رو بری!   یکم می‌ترسم ولی خب نه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 20

    با هیجان دستامو بهم می‌کوبم.   – خب… جرات یا حقیقت؟   چند ثانیه بدون پلک زدن نگاهم می‌کنه. حق داره بترسه…   جرات و حقیقت نداشت وقتی طرف حسابش من بودم! نفسشو صدادار بیرون می‌فرسته.   – حقیقت.   جدی شدنم دست خودم نیست. انگار که مدت هاست منتظر فرصتم تا سوالم رو بپرسم. بی اختیار اولین

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 19

    مجید یهو آب روغن قاطی می‌کنه:   – هوی مرتیکه برو دور آقات بگرد! تو مگه عروسی نکردی؟ پریسا چی می‌گه دیگه؟   لبم رو محکم دندون می‌گیرم و همچنان عمیق تر تو نقشم فرو می‌رم:   – بیام پیشت؟ من تهران نیستم الان…   صدای متفکر مجید اینبار تو گوشی می پیچه:   – یا صاحب تمام

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 18

    مشکوک نگاهم می‌کنه. عصبی می‌پرسه:   – چه کرمی ریختی دیارا؟   طلبکار نگاهش می‌کنم و بدون سر سوزنی پشیمونی و با افتخار سینه‌م رو می‌دم جلو و جواب می‌دم:   – غذاتو خوردم!   چشمش گرد می‌شه. تهدید آمیز سمتم میاد و انگار که به گوشش شک کرده، می‌پرسه:   – چه غلطی کردی؟   با لبخند

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 17

    نفس عمیقی می‌کشه و ترسناک می‌غره:   – من یه پوستی از تو بکنم… تازه اولشه…   لبخند دندون نمایی می‌زنم:   – آرزو برجوانان عیب نیست زیبارو… خدا رو چه دیدی؟ شاید خوابشو دیدی.   با خونسردی و آرامشی طوفانی سر تکون می‌ده:   – می‌گم بهت به امید خدا… ده روز باهام تو یه اتاقی. یه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 16

    (امیر)   – من از هواپیما می‌ترسم.   با چشم گرد شده بهش نگاه می‌کنم.   – الان که هواپیما بلند شده داری می‌گی؟   چشماشو بهم فشار می‌ده. رنگش پریده و روی پیشونیش دونه های درشت عرق نشسته. هواپیما تکون خفیفی می‌خوره که جیغ دیارا بلند می‌شه.   پیرهن منو چنگ می‌زنه.   – حالت… حالت… تهوع…

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 15

    پشت سرم میاد تو اتاقم. زمزمه یواشش رو می‌شنوم.   – فکر کنم پریود مغزی هست هنوز.   برنده نگاهش می‌کنم. احمقانه می‌خنده.   – عزیزم…   دندونامو بهم فشار می‌دم:   – مرگ!   لبش رو با زبونش تر می‌کنه و نامطمئن می‌گه:   – الان چیکار کنم عفو کنی؟   با هیجان و ذوق زده جواب

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 14

    عصبی می‌خنده و ادامه می‌ده:   – باور کن به هیچ جام نیست چه غلطی می‌کنی. ولی تا وقتی که پای من وسط نباشه! اگه یکی می‌دیدت از فردا تو فامیل چو می‌افتاد یه هفته از عروسیشون نگذشته سر دختره می‌خواد هوو بیاره… حالیته اینا رو؟   به این زاویه‌ش نگاه نکرده بودم. سرمو پایین می‌ندازم.   –

ادامه مطلب ...