رمان گرداب پارت 10
1 دیدگاه
*********************************************** ظرف سالاد خوشگل و تزئین شده رو گذاشتم روی میز و یه قدم رفتم عقب و یه نگاهه کلی به میز انداختم… همه چی مرتب و خوب بود.. غذارو گذاشتم وقتی سامیار اومد بکشم که یه وقت سرد نشه.. رفتم سمت اتاقم و همون چند دست لباسی که…