رمان حورا پارت 67
اخم کرده دهان گشود حرفی بزند که صدای بوق ماشینی از بیرون، نشان داد آژانس رسیده! معطل نکردم، دوست نداشتم با او در این شرایطی که لاله و مادرش از هر طرف زخم زبان میزدند هم کلام شوم. نکه بگویم دوستش ندارم یا دیگر برایم اهمیتی نداشته باشد، هنوز دوستش دارم، دیوانهوار! انقدر