![](https://romandoni3.xyz/wp-content/uploads/2022/05/IMG_20220516_111447_726-scaled.jpg)
رمان ناسپاس پارت آخر
-نیازی نیست بابت چیزی که نمیخواستی اتفاق بیفته احساس تاسف داشته باشی… رو لبه تخت نشستم و گفتم: -ولی هستم….متاسفم که همش مایه ی دردسرتم. باید بپذیری قصه ی من یه قصه ی ساده نیست. باید برگردم تا نیفته سر لج…تا نره و با مامور نیاد. تا خونوادمو دق مرگ نکنه… من به اون زندگی اجباری محکومم.