IMG 20221006 220245 864

“خدمتکار عمارت درد”پارت 14 0 (0)

21 دیدگاه
  با گفتن وضعیت مارال خیالم راحتر شده بود شوک عصبی چیه؟! با یه شوک حالش اینطوری بشه خدا لعنتم کنه   طاقت ندارم باید ببینمش فقط پنج دقیقه اجازه دادن ببینمش   + چجوری بزارم بری…   غرقه خوابه   دستشو گرفتم واسه اولین بار آخ موهات… موهاشو کنار…
IMG 20221006 220245 864

“خدمتکار عمارت درد”پارت 13 1.5 (2)

17 دیدگاه
  مارال رو تخت افتاده بود بدنش بی جون بود خدایا چرا نفس نفس میزنه   +مارال پاشو دختر ببینم پاشو ببینمت تو که اینقدر ضعیف نبودی چرا اینطوری شدی؟! پاشو میدونی بلد نیستم ناز بکشم با دستام موهاشو پس میزدم فرهاد محکم با زورش هلم رفتم عقب.‌‌..   فرهاد:…
IMG 20221006 220245 864

“خدمتکار عمارت درد” پارت 12 1 (1)

19 دیدگاه
    “کوروش”   + از کی تا حالا قهرمان شدی؟! مگه داری لباس میخری؟!   فرهاد: خودت داری میگی اسیره منم این اسیرو میخوام ازت بخرم   من نمیدونم این فرهاد چه گیری به مارال داده   + فروشی نیست آقای قهرمان   فرهاد: پنجاه درصد از سهام  شرکتو…
IMG 20221006 220245 864

“خدمتکار عمارت درد”پارت11 1 (1)

19 دیدگاه
    کوروش:فرهاد رزا رو برسون خونه   رزا: من جایی نمیرم… اینجا چه خبره؟! اصن مارال چه ربطی به تو داره   کوروش محکم به موهامو چنگ زد   کوروش: میخوای بدونی چه خبره؟!   دیگه تحمل دردو نداشتم دستم دیگه مطمئن بودم شکسته…   + توروخدا کوروش توروخدا…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد”پارت 10 1 (1)

26 دیدگاه
  فرهاد: آمادگی نمیخواد من میخوام دختری که پسند کردم بهش معرفی کنم…   این چی میگفت؟! پسند کرده؟! این میگفت مثل دوست باشیم   + هر چی باشه من آمادگیشو ندارم الان من برم   چند قدم که برداشتم مچ دستم اسیر دستش شدم   فرهاد: مارال کوجا میری؟!…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکارعمارت درد” پارت9 1 (1)

3 دیدگاه
  فرهاد: مهم نیست   منم چیزی نگفتم سرمو انداختم پایین   خبری از کوروش نداشتم تو سالن رقصم نبود حق با سارا بود حتماً سرگرم دوست دخترشه   فرهاد: با کوروش چه نسبتی دارین؟!   چی باید الان بهش بگم بگم خدمتکار این عمارتم زیر دستش دارم زجر میکشم…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد” پارت8 1 (1)

14 دیدگاه
  این کی بود دیگه؟! حالا هر چی من خودمو از بقیه پنهون میکنم …   + نظر تو بنداز تو صندوق پیشنهادات   کت شلوارش قشنگ بود خوش دوخت بود بهش میومد پشت نقاب نمیشه ببینیش چقد سخته…   _ نخوری برات بهتره نظر ندادم گفتم بخوری حالت بد…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد” پارت7 1 (1)

4 دیدگاه
  سارا: چشاتو وا نکنی مارال هر وقت باز کن   خوب اینم تموم شد…   حالا باز کن   وای خدا این منم چقدر عوض شدم…   بلند شدم یه چرخی دور خودم زدم   چقدر این لباس نازه مثل پرنسسای توی قصر شدم   سارا: خوب نظرت چیه؟!…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد” پارت 6 3 (2)

1 دیدگاه
خودمو انداختم رو تخت… به قاب عکس نگاه میکردم الان که بیشتر نگاه میکنم کوروش جذاب تر شده هم خوشگل تر   هی خدا مبارک صاحبش‌…   میشه من زنش بشم؟! نه مارال بس کن تو کوجا کوروش کوجا؟!   چرا نشه خوب من یه خدمتکارم اون صاحب شرکت فرقمون…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد”پارت 5 3 (2)

11 دیدگاه
  زبونم بند اومده بود بزور نفس میکشیدم…   نمیتونستم از سر جام تکون بخورم   بغض ام گرفته بود همین طور داشتم نگاه کوروش میکردم   با شنیدن اسمم از زبون کوروش بغضم شکست فقط همین جور گریه میکردم با خودم میگفتم من کاری نکردم نمیدونم چیشد که شکست……
InShot 20220928 122722987

“خدمتکار عمارت درد” پارت 4 1 (1)

6 دیدگاه
سرش تو گوشی بود هی پوزخند می‌زد رفتم جلوتر   +  آقا منو صدا کردین؟!   سرشو که آورد بالا محو چشمای عسلیش شدم چقدر رنگ چشماش آدمو جذب میکنه   یکی محکم زد تو میز که اومدم به خودم مارال خاک تو سرت دختر باز خراب کردی…   کوروش:…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد” پارت 3 5 (1)

14 دیدگاه
  اینقدر دست پاچه شده بود که نفهمیدم چجوری از لبم خون اومده…   +اَه چجوری خون اومد؟!   کاش یکی بره درو باز کنه الان این عمارتو رو سرمون خراب میکنه…   +سارا برو درو باز کن آقا پشت دره!   سارا: ها؟! کی؟! آقا کیه؟!   +  سارااا!…
InShot 20220928 195701421

“خدمتکار عمارت درد” پارت 2 2.5 (2)

9 دیدگاه
بعد از اون اتفاق کوروش عوض شد تبدیل به یه آدم بی رحم میشه سردو بی احساس ولی کیانا خواهرش روحیه خودشو از دست میده و به آمریکا مهاجرت میکنه… من میخواستم کمک کوروش کنم ولی نشد من بعد مرگ خونواده خودم شدم براش خدمتکار عمارتش جایی رو نداشتم برم…
InShot 20220928 122722987

“خدمتکار عمارت درد” پارت اول 2.5 (2)

18 دیدگاه
“خدمتکار عمارت درد”   میشه منم معنی آزادی رو بفهمم منم راحت بتونم زندگی کنم بدون هیچ قید و بندی… در رویای پرواز تو غرقم نیست مرا آغوشی جز مرگ بگذار که آهسته بمیرم من از آنم که بی درد بمیرم     لیلا که شدی حال مرا میفهمی… مجنون…