رمان شاه خشت پارت 103
در مسیر برگشت، منتظر فرهاد بودیم که یک مرتبه سقلمه آبداری از فروغ جان نوش جان کردم. _ یک کلمه به من حرف نزدی که چهته، حتماً باید فرهاد میاومد که زبون باز کنی؟ به جای جواب دادن، اخم تحویلش داد. _ جواب من اخم کردن نیست، پریناز. _ با آلا هم همینجوری