رمان عشق صوری پارت 137
مچ دستش رو گرفتم و خودم گذاشتم وسط دو لنگم و گفتم: -شهرام… بازش کن…. با تردید بهم خیره شد.پس حدسم درست بود.یه جورایی مردد بود اینکارو بکنه یا نکنه. نگاه های سراسر تردیدش رو که دیدم خودم دکمه شلوارمو وا کردم و با یکم فاصله دادن باسنم از تخت و بالا بردنش خیلی زود کشیدمش پایین. بعد بهش