رمان هامین پارت 146
انگار با حرفام یه سوئیچو فشار دادم و خانم مولائی پشت سر هم و بدون توقف از محسنات میلاد میگفت. توی کل مسیر برگشت مشغول لیست کردن دست آوردهای بیتکرار و بی رقیبش توی شرکت بود. یه جوری تعریف میکرد که باعث شد حتی منم ناگزیر به این همه استعداد غبطه بخورم! از