رمان غرق جنون پارت 70
هر چه به پدرم نزدیک تر میشدیم، سرمای بیشتری احاطه ام میکرد. پدرم برایم نماد مرگ و میر بود و چه ساده بودم که فکر میکردم رویارویی با او برایم راحت است. اگر عامر سر نمیرسید خدا میدانست چه بلایی قرار بود بر سرم بیاید. _ هر آشغالی میخواین بردارین که دیگه به بهونه ی هیچ وسیله