رمان آوای نیاز تو پارت 61
با دستش کمی به سمت عقب هولم داد که خودم عقب کشیدم اما دستم و از دورش باز نکردم… تو صورت خیسش نگاه کردم که با پشت دستش دستی روی چشمای خیسش کشید دهن باز کرد چیزی بگه اما گریه اجازه نداد و دوباره هق زد. با دو تا دستم رو صورتش دستی کشیدم و اشکاش و پاک