رمان قایم موشک پارت 28
چشمش گرد میشه. – یا خود خدا… این نیاد باشگاه رو روی سرمون خراب کنه حالا هم که زنت شده بدتر دیگه. وحشی بازیای دیارا به همه ثابت شدهس. احسان با یادآوری خاطرات قدیم، با خنده تعریف میکنه: – مگه یادت رفته سر دوتا بخیه ابروت چه داد و قالی راه انداخت تو باشگاه