رمان آووکادو پارت 107
دخترک با عشوه، دوباره سمتش میآید – بذار من درش بیارم. دستان امید را میگیرد و پایین سر میدهد…. سرش را بالا کشیده و گردنش را داغ و خیس می بوسد – خودت رو بسپار به من… خودش را به دخترک حرفهای میسپارد و زنی که حتی اسمش را هم نمیداند پیراهنش را