رمان آووکادو پارت 77
بالاتنهام را از حفاظ شیشهای طبقهی بالا خم میکنم و بلند میگویم – این گوشی من نیست! من گوشی خومدمو میخوام. صندلی چرخانی که مقابل پنجرههای سرتاسری قرار دارد را میچرخاند و با خونسردی جوابم را میدهد – گوشی خودت پیش من میمونه. حق به جانب صاف میایستم – یعنی چی که