رمان جرئت و شهامت پارت ۴۸

2 دیدگاه
    _اون پسر دایی منه بردیا ….دیگه شاید متوجه ی قضیه بشی ! شاید علت اینکه رفتار آمد باهاشون ندارم همینه . او سکوت کرد و تکه ای گوشت…

رمان جرئت و شهامت پارت ۴۶

5 دیدگاه
    _بله شما کاملا درست میگید.. با خودکار در دفتری چیزی نوشت مضطرب به سالن نگاه می کردم ، برگه را دستم داد و گفت: _حالا با من بیا.…

رمان جرئت و شهامت پارت ۴۴

2 دیدگاه
    دانه های سفید و زیبای برف زمین را پوشانده بود ، هوا تاریک شده بود و سرد ! دستانم را داخل جیب شلوارم گذاشتم ، و به آسمان…

رمان جرئت و شهامت پارت ۴۳

7 دیدگاه
    در اتوبوس نشسته بودم …ساعت ۷ صبح بود و هوا هنوز کامل روشن نشده بود. به شناسنامه ام نگاه کردم …یک شناسنامه ی جدید! اسمم حنا احمدی بود…با…

رمان جرئت و شهامت پارت ۴۲

2 دیدگاه
    آیا حرفی که شنیده بود درست بود؟فرید آنقدر پست بود که حتی خاک ترنم خشک نشده اینکار بی شرمانه را انجام دهد؟   درک نمی کرد، شاید گوشش…

جرئت و شهامت پارت ۴۱

6 دیدگاه
  فیروزه خانم آب قند را نزدیک لب تابان کرد ،همه مشکی پوشیده بودند.تنها کسی که زجه میزد و میسوخت تابان بود.:     _ای خدااااا دارم میسوزم …دارم میسوزم…

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۹

14 دیدگاه
    #رمان_جرات_و_شهامت داشتم به همراه آن کوچولو که اسمش بردیا بود چیبس می خوردم.پسرک با مزه ای بود. طبق معمول دو روز بود که من آیدا را در این…

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۸

بدون دیدگاه
    عقب عقب می رفتم.حس می کردم آن پسر در حال خودش نیست.و او هم مثل آیدا میخندید و نزدیکم میشد.چی می‌توانستم بگویم؟ اصلا چه کاری می‌توانستم بکنم؟از ترس…

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۷

3 دیدگاه
    اهومی گفت و در آینه به خودش نگاه می کرد. دوست نداشتم که بی حجاب باشم. و آن لباسی که آیدا برایم گرفته بود خیلی پوشیده بود .…

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۶

16 دیدگاه
    آیدا با لحن پوزخندی می گوید: _میتونی وایسی کار پیدا کنی البته تو گوشه ی خیابون همانطور که آب را از دستش می گرفتم،در ذهنم دو دو تا…

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۵

بدون دیدگاه
    ماشین هایی که حرکت می کردند .و مشخص بود که مسافر هستند.خوشحال و خندان.   چیزی که من چند روزه نداشتم. راه افتادم خیابان ها رو قدم زدن.یک…

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۴

4 دیدگاه
    _ما فقط با اونا کار داریم ،اونایی که پولدارن و بی درد و اصلا نمیتونن درک کنن که ما بدبخت بیچاره ها چی می کشیم…و میخوام حقمو از…