رمان جرئت و شهامت پارت ۳۴

2
(2)

 

 

_ما فقط با اونا کار داریم ،اونایی که پولدارن و بی درد و اصلا نمیتونن درک کنن که ما بدبخت بیچاره ها چی می کشیم…و میخوام حقمو از اونا بگیرم

سکوت خودم را شکستم،با یک اخم بر پیشانی و بدنی که از ترس یخ زده بود شروع کردم به حرف زدن:

_ما نباید برای اینکه زندگی دلخواهی داشته باشیم دیگران رو بدبخت کنیم.حالا هر جور که خودت دوست داری ..من ترجیح میدم تو خیابون زندگی کنم.تو هم اگه احساس می کنی اخلاق من و نمی پسندی دوستیمون و بهم بزنی.

یه آهی بلند از ته دل کشیدم و لبخند رضایت بر روی لبم نشست.پشت کردم و بالشی زیر سرم گذاشتم ریز ریز گریه کردم.

طوری که احساس می کردم،بی کس ترین آدم دنیا هستم.با صدای در متوجه شدم که  آیدا رفته.

چشم هایم را بستم …
و بعد از فکر طولانی به خواب رفتم.

*

با ریختن قطرات آب بر صورتم پلک هایم لرزید.با دستم چشم هایم را مالیدم و بلند شدم.

دیدم سقف چکه می کند،همانطور که چینی به بینی ام دادم به سمت پنجره رفتم..و در را باز کردم.

هوای سرد باعث شد لرزی در بدنم حس کردم.باران شدید می بارید.و من یاد مادرم افتادم،زمانی که باران می گرفت و صدایم می کرد و میگفت:

“ترنم چرا میری سمت بارون؟نمیگی سرما میخوری …منم آش شلغم درست نمی کنمااا”

دوباره فکرم درباره ی گذشته بود… و این مرا آزار می داد.
که هر روز و هر ساعت دارم به مادر و پدرم فکر می کنم.

به سمت آینه رفتم و دستی روی موهام کشیدم.اشک هایم رو صورتم خشک شده بود و چشم هایم سرخ شده بود.

صورتم را شستم و در صندلی چوبی نشستم.دستم را زیر چانه ام گذاشتم..بعد از مدتی باران قطع شد. و هوا روشن شد.

 به سمت کمد رفتم و مانتو ام را پوشیدم. و به همراه کیفم از آنجا بیرون آمدم.

به امید پیدا کردن کار که روز و شبم را سیاه کرده بود. کاش بتوانم کار خوبی پیدا کنم.

همانطور که قدم میزدم به کفش هایم نگاه کردم.دیدم درز هایش باز شده جورابم خیس شده بود.و پاهایم تاول زده بود

ولی امیدم را از دست نداده بودم.
یک سالن آرایشگاه دیدم و داخل رفتم.تازه سالن باز شده بود.یک خانم مسنی در حال دم کردن چای بود.

_سلام خانم،نیازی دارید کسی اینجا کار کنه؟

سر تا پا نگاهی به من انداخت .که من سرم را پایین انداختم از اینکارم خجالت می کشیدم.

_چی بلدی؟

سرم را به نشانه ی نه تکان دادم و لب زدم:

_اگه کار خدماتی باشه انجام میدم..حتی نظافت.

_نه عزیز،لازم ندارم.

همانطور که سرم پایین بود “روز خوش “را زمزمه کردم و بیرون آمدم.

چشمم خورد به مزون لباس عروس داخل رفتم در دلم دعا می کردم که قبولم کند چون داشتم نا امید میشدم‌.

مشخص بود که هنوز کامل در آن باز نشده و یک خانم با تلفن مشغول صحبت کردن بود .

تقه ای به در زدم تا توجه اش را به خودم جلب کنم.اخمی کرد و گفت:

_بله؟

لب برچیدم و آرام گفتم:

_نیاز دارید کسی اینجا کار کنه؟

حس کردم با نگاه سنگینش مرا اذیت می کند.تا حالا در عمرم اینگونه حسی نداشتم حسی شبیه به حقارت

_نه دختر جون ..

بدون یک کلمه حرفی از آنجا بیرون آمدم بغض داشتم.چند روز بود خواب درستی نداشتم؟چند روز بود دنبال کار کردن بودم که نتیجه ای نداشت.

راه رفتن با کفش باعث میشد پاهایم بسوزد.آب بینی ام را بالا کشیدم..و به خیابان نگاه می کردم..

(بچه ها با امتیاز دادن من و خوشحال کنید)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم
مریم
8 ماه قبل

عالیه،عالی.تازه ماجرا جالب شده.

.......
.......
8 ماه قبل

دوستان من می خوام تازه شروع به خوندن این رمان بکنم به نظرتون خوبه هست یا ن

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  .......
8 ماه قبل

ارزش خوندن داره من دوست دارم.
الانم که داره هیجانی میشه

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  .......
8 ماه قبل

عالیه
قلم زیبا و داستانی متفاوت…

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x