رمان جرئت و شهامت پارت ۳۶

1
(1)

 

 

آیدا با لحن پوزخندی می گوید:

_میتونی وایسی کار پیدا کنی البته تو گوشه ی خیابون

همانطور که آب را از دستش می گرفتم،در ذهنم دو دو تا و سه چهار تا می کردم .دیدم در این وضعیت من ،شاید این بهترین کار باشد .

تو دلم مدام داشتم فرید و خانواده ی اش را فحش می دادم که مرا توی بلاتکلیف بزرگ گذاشت.همانطور که داشتم فکر می کردم یک صدایی بلند به گوشم خورد.

که مامور پلیس وارد پذیرش مسافر خانه شده‌. و قصد گشتن اتاق ها رو داره .مثل اینکه کسی خبر دادند که به افراد بدون شناسنامه جا می دهند.

شاگرد مسافر خانه داد میزد:

_ما کار خلافی نکردیم..

انگار با بلند صحبت کردنش میخواست به ما حالی کند که فرار کنیم.
آیدا دستم را محکم گرفت و با تشر گفت:

_فقط بدو اینجا راه مخفی داره..

حتی فرصت این را نداشتم وسایلم را جمع کنم و دنبال آیدا دویدم .از اضطراب تمام بدنم یخ زده بود.انگار نه انگار که با پای خودم می دوم .چه لحظات سختی بود!

با آیدا به راه پله ی مخفی رسیدیم، و راحت به کوچه پشتی رفتیم.لب زدم:

_آیدا حالا باید چیکار کنم..

آیدا با لبخند ملیحی به من نگاه کرد و گفت:_نگران نباش من رفیق نیمه راه نیستم. کارتو از امشب شروع میشه..

با کمی مکث گفت:

_باید امروز لباس زیبا برات بگیرم که اولین مهمونی به اصطلاح پارتی و امشب بری. امشب شب مهمی برات هست.شاید شانست خیلی خوب باشه.

به اولین پاساژی که رسیدیم آیدا داخل مغازه شد .برق لباس های درخشان چشمان من را کور کرده بود.خیلی آرام زیر لب گفتم:

_آیدا من پول این لباس ها رو ندارم

آیدا با خنده ای گفت:

_نترس تا قرون آخرش و ازت میگیرم .البته بعدا ..حالا راه بیوفت

تو دلم میگفتم ،این شوخی کرد یا جدی گفت.؟
که صدای آیدا به گوشم رسید که با تشر گفت:

_بدو .

بهترین لباس مغازه را آیدا برایم گرفت .این لباس چقدر زیبا شده بودم.چنان لباس برق میزد انگار که چند تا ستاره افتاده اند زمین.

با صدای آیدا سریع به سمتش دویدم ..

* * *

وارد ساختمان خیلی زیبا و لوکسی شدیم،زیبایی من و آیدا قشنگ به چشم نمایان بود.چنان غروری مرا گرفته بود که یک لحظه با خودم گفتم:

_ترنم این چه کاریه که می کنی؟

همان لحظه فهمیدم که داستان زندگی من از  امروز کلا تغییر می کنه.با خودم گفتم “حالا از این کار شروع می کنم وضعم خوب شد خودمو می کشم کنار”

با این حرف ها خودم را آرام می کرد.آفایی بلند قد به سمتمان آمد من بلافاصله خودم را جمع و جور کردم :

_سلام تبریک میگم.

که آیدا نیشگونی از من گرفت و پچ زد :

_اینجا عروسی یا تولد نبست این آقا میزبانه .

سرم را پایین انداختم و با خودم زمزمه کردم”چقدر خنگی ترنم”

صدای خنده ی کوتاه آن مرد به گوشم می رسیدحتما با خودش میگفت چقدر من ابلهم

وارد ساختمان شدیم .ساختمان دو طبقه بود صدای موسیقی بوی دود تاریکی و یک قسمت نور افشانی میشد.

یک قسمت خانم ها با لباس تجملی که زیاد پوشیده نبود. و آقایون با لباس های بسیار شیک که انگار مشخص بود در حال خودشان نبودند.

آیدا مرا به اتاق آورد و به صورتم نگاه کرد ،گفت:

_خیلی خوشگلی نیاز به آرایش نداری..فقط یه ریمل بزن شالت هم درآر که کلی کار داریم.

با چشم های گرد شده نگاهش کردم

_شالم و در بیارم.؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خیزران
خیزران
8 ماه قبل

من نمی دونم رینج سنی خواننده های رمان ها چجوری هستن
ولی یکم واقع بین باشین
بحث این نیست کار ترنم درسته یا ن! بحث اینه که از این داستان ها خیلی زیادن تو جامعه
یکم واقع گرا و واقعیت پذیر باشین
در ضمن اینکه من احساس، میکنم ترنم خودشو میکشه بالا و نویسنده قصد داره ما رو از زن های ضعیف بدبخت نجات بده ✔️🌿❤️

رضا میر
رضا میر
8 ماه قبل

عالیییییی بود حدیث جون🤩
خوشحالم که مثل رمان های آبکی دیگه نشد‌‌‌..ولی فکر میکردم تهش با فرنود بره…البته هنوزم معلوم نیس چون با این قلم زیبات همیشه مارو شگفت زده میکنی
مرسی 💜

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
8 ماه قبل

خواهش میکنم عزیزم
این چه حرفیه
اهمیت نده بهشون بابا مهم خودتی که به قلمو داستانت اعتماد داری…😚

مینا
مینا
8 ماه قبل

خب اگه قراره بره تن فروشی کنه همون زن فرید میشد بیشتر شرف داشت یعنی اینقدر جرات نداشت بره به پدرش بگه چه خبره ؟مادرش اگه جلوش وایمیستاد کم کمش این تهدید بود که بخوای مجبورم کنی میرم شکایت میکنم والا اینقدرا هم هر کی هر کی نیست یه دختر بره از خانوادش شکایت کنه بابت اجبار به ازدواج دادگاه حتی حبس میبره برا پدر یا مادر اینکه میخوایید تن فروشی رو یه امر عادی جلوه بدید که خیلیا مجبور میشن انجام بدن خیلی مضخرفه بهزیستی از دخترایی بدسرپرست حمایت میکنه هم مالی هم از لحاظ مکان حتی تحصیل ترنم هم بد سرپرست نبود مادرش آشغال بود ولی پدرش پشتش بود کافی بود نقشه فرید و بهش بگه یا به فرنود بگه یا حتی مادربزرگش پس فرار آخرین راهش نبود راهی رو انتخاب کرد که فقط راه ترسوهاست اسم رمان جوری بود فک کردم ترنم با قدرت می ایسته از حقش دفاع میکنه متاسفم که دخترها و زنها رو در این حد حقیر و پست میبینید

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  مینا
8 ماه قبل

حقیقت جامعه هست،شما جوری زندگی کردید که نمیدونید تو کشور جی میگذره،آره از نظر تو اون رمانایی خوبه که پسره حول و دختر بازه و‌‌‌‌….آخه کدوم خری میاد اینارو میخونه؟تا یکیم میاد حقیقت جامعه و مینویسه میاید هیت میدید
در ضمن عکس پسری که رو پروفایلمه و میبینی؟این پسر تو سن پونزده سالگی به خاطر رسیدن به آرزوهاش فرار کرد،مجبور بود بین گرسنه موندن و با اتوبوس رفتن به کمپانی ای که باهاش کار میکرد،یکیو انتخاب کنه…یه بارم آهنگی که خودش با زحمت نوشته بود و به خاطر اوضاع مالیش فروخت،اما الان،کنسرت‌هایی با جمعیت باور نکردنی،آهنگاش نامبر وان هات بیلبورد،سخنرانی در کاخ سفید،عضو بزرگترین بوی بند جهانه
پس فرار راه ترسو ها نیس،اینکه هیچی نگی بذاری پای سرنوشت ترسو بودنه…اگه یونگی فرار نمیکرد،الان احتمالا مهندسی با درآمد معمولی تو یکی از شرکت‌های سئول بود ولی الان….

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

خیلی ترنم رو اعصابه آخه راه دیگه ای جز فرار نبود

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  خواننده رمان
8 ماه قبل

آره راه دیگه بود
با فریدازدواج میکرد،شاهد لاس زدنای فرید میشد،و در آخر فرید ارثشو هاپولی می‌کرد با دوس دخترش فرار میکرد…

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  رضا میر
8 ماه قبل

میتونست با پدرش صحبت کنه و نقشه فرید رو لو بده تهش سر سفره عقد بگه نه

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  خواننده رمان
8 ماه قبل

ندیدی؟جلو خانوادش گفت فرید دوس دختر داره مادرش به چپشم نبود….اتفاقا خوب کرد رفت مادرش بفهمه چه گوهی می‌خورده…

مریم
مریم
8 ماه قبل

به نظر من با چندتا پارت اول نمیشه قضاوت کرد.
ممنون از نویسنده
عالیههه

رز مشکی
رز مشکی
8 ماه قبل

سلام من تازه شروع به خوندن کردم. واقعا مزخرفت و سطح پایین. مثلا با فرار چی رو درست کرد. نام رمان شجاعت و جرات بود ولی جرات نداشتشهامت یه فرار واقعا که. اگه تهسم خوب باسه این‌رمان ارزش نداره بخونیش.متاسفم‌واسه ادمین این سایت.

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  رز مشکی
8 ماه قبل

دید تو مزخرف و سطحیه…
تو برو واسه خودت متاسف باش که اینقدر سواد نداری قلم زیبا و تلاش نویسنده و نمیبینی پابو جون😏

مریم
مریم
8 ماه قبل

تو رو خدا یه پارت دیگه

دسته‌ها

16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x