رمان عشق صوری پارت 212
تا صدای تق تق کفش پاشنه بلند و نزدیک شدنش رو به خودم احساس کردم تکیه ام رو از جایی که بهش لم داده بودم برداشتم و سرم رو به آرومی چرخوندم به همون سمت. مونا بود و امیر هم پشت سرش. اون چند قدم باقیمونده رو دوید سمتم و وقتی نزدیک شد پرسید: -چیشد ؟ چیکارت کردن؟ چی