رمان عشق صوری پارت 209

3.6
(5)

 

اون بگو مگو ها اونقدر بالا گرفته بود دیگه نتونستم ساکت بودم.
احساس کردم این منم که باید به همچی خاتمه بده چون عامل بهم ریختگی شبصون خودم بودم. برای همین از جا بلند شدم و داد زدم:

-تورو خدا بس کنید!

نفس زنون به صورتهاشون نگاهی گذری انداختم.
دست از بحث کردن با همدیگه برداشتن و ساکت شدن و زل زدن به من.
احساس غلیظی در وجودم بود که بهم میگفت مقصر همچی من هستم. من…
و این منو دچار شرمندگی و عذاب وجدان وحشتناکی میکرد.
بغضمو فرو خوردم و با یه مکث کوتاه ادامه دادم:

-ارتباط منو شهرام یه ارتباط معمولی بود که مادرم ازش خبر نداشت.
یعنس هیچکس ازش خبر نداشت.
اون ارتباط معمولی کم کم به یه احساس واقعی تبدیل شد و بازم مادرم ازش خبر نداشت.
ما اوایل آشناییمون خانواده های همدیگرو نمیشناختیم.
نه شهرام مادر منو و نه من آقا رهام رو تا حرفی که حرف ازدواجتون به میون اومد.
تا وقتی که فهمیدیم شما میخواین باهم ازدواج کنید.
من…
من متاسفم که حتی وقتی این رو فهمیدم راهم از شهرام جدا نشد.
متاسفم…
متاسفم که بهش علاقمند شدم و متاسفم که دوستش داشتم.

اشکهام از چشمهام چکیدن و روی صورتم افتادن.
صدام می لرزیدن و پلکهام مدام خیس میشدن.
سخت بود اما رو به ژینوس گفتم:

-شهرام مال تو !
اگه اینقدر دوستش داری که با وجودن فهمیدن حس واقعیش و این اتفاقات هنوزم میخوایش باشه…مال تو!
من دیگه نمیخوام باهاش باشم.
یعنی نمیخوام که با هیشکی باشم!
از اینجا هم میرم فقط تورو خدا بس کنید.
دعوا نکنید…

شهرام حرفمو برید و با اصلاح جمله ام گفت:

-از اینجا میریم نه میری…

شهرام حرفمو برید و با اصلاح جمله ام گفت:

-از اینجا میریم نه میری…

جهت نگاهم به سمت اون تغییر پیدا کرد.
آدم مستقلی بود و ذره ای به پدرش وصل نبود.از هیچ لحاظ!
یه جورایی تو عرصه ی کار امپراطوری خودش رو داشت و احتمالا این شجاعت و صراحت و جسارتش دربیان حرفهاش به همین مورد برمیگشت.
به سمتم اومد.
کنارم ایستاد و دستمو سفت گرفت و خطاب به پدر خودش و مادرم گفت:

-من دوستش دارم و اصلا مهم نیست دارین راجبم چی فکر میکنین!
اون مراسم مسخره رو هم بهتره راه نندازین…
نه من ژینوس رو دوست دارم و نه اون منو!
خودش خوب میدونه نیتش از بودن با من چیه!
وصل شدن به بازارهای جهانی لوازم آرایشی!
این کاملا مشخص!
تو هر زمینه ای بخوای کمکت میکنم اما این بازی مسخره ی من دوستش دارم و میبخشمش رو بنداز دور!
هرکی تورو نشناسه خودم و خودت که خوب میشناسیم…

هاج و واج تماشامون کردن.
من خودمم شوکه ی رفتارش بودم.
باباش با حرص و کلافگی پرسید:

-هیچ معلومه داری چه غلزی میکنی پسر !؟
من کلی مهمون دعوت کردم!
کلی سور سات راه انداختم.
تو داری یه شبه گند میزنی به آبروی من!
لعنت به تو شهرام و این عشق و عاشقیت!

منو دنبال خودش کشید و درحالی که از اونجا بیرونم میبرد گفت:

-بحث یکی روروز که نیست آقا رهام بحث یه عمر زندگیه!
هیچ دلیلی نمیبینم بخوام بقیه ی عمرمو با کسی بگذرونم که رغبتی بهش ندارم…

دیگه کسی چیزی نگفت.
کسی چیزی نداشت که بگه.
همچی بهم ریخته بود یا همچی درست شده بود رو نمیدونم.
فقط میدونم که حسی بهم میگفت من دیگه جایی تو اون خونه و کنار اون خانواده ندارم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
unnamed

رمان تمنای وجودم 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند.…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۱۵۴۸۴۳۵۵۶

دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت…

رمان بوسه گاه غم 3 (1)

14 دیدگاه
  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده،…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
photo 2019 01 08 14 22 00

رمان میان عشق و آینه 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۵۸۳۸۵

دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۲۰۰۵۳۸۹

دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد 0 (0)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش…
IMG 20230128 234015 1212 scaled

دانلود رمان رقصنده با تاریکی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۰ ۲۰۴۷۵۲۱۰۲

دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک 4 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

منم‌ببینم بازبخاد قیدشهرامو بزنه بخداخودم میرم زنش میشم گفته باشم

sanaz
sanaz
1 سال قبل

نه نه باریکلا خوشم اومد ن خوشم اومد 😂🦋 فقط اگه این شیوا خره همیچیو خراب کنه میرم خفش میکنم😂😑

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط sanaz
aram
aram
1 سال قبل

نه افرین خوشمان امد

NARGES
1 سال قبل

خداکنه شیوا خراب نکنه همه چیو

اتنا
اتنا
1 سال قبل

خداروشکر بالاخره بکی از این خواهرا به یه جایی رسید

من منم
من منم
1 سال قبل

حالا شد،ایول

ماه
ماه
1 سال قبل

خیلی خوبه رمانت واقعا دستت طلا 🍉🍫

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x