** چشمامو باز کردم و با هین بلندی سر جام نشستم. مانی که کنارم نشسته بود، با هول گفت: -خوبی؟ چت شد یهو؟ سرم خیلی درد می کرد. دستمو…

  سپهر کنارم نشست و گفت: -دوستت دیر کرده. نگاهی به ساعت انداختم و گفتم: -الاناست که بیاد دیگه… حرفم تموم نشده، زنگ درو زدن. لبخند دندون نمایی تحویل سپهر…

  علی با ابروهای بالا رفته به من نگاه می کرد. فریدم بهتش برده بود و اشکشم بند اومده بود. حالا نمی دونم بهتش به خاطر تلفظ چپندر قیچی منه…

  مانی هم فردا مرخص می شد و الان خونه اشون خالی بود. آدرس جای دیگه ای هم نداشتم. تو یه تصمیم احمقانه، ماشینو روشن کردم و روندم سمت خونه…

  -من نمی فهمم. پس پدرام تو دنیای ارواح چی کار می کرد؟ -توضیحش خیلی پیچیده س. نمی شه تو کلمات خلاصه اش کرد. فقط اینو بدون من تنها کاری…

  درو کامل باز کردم. داخل خونه، تاریک و ساکت بود. پرده هایی که جلوی پنجره ها بود، باعث می شد نور درست و حسابی داخل خونه نیاد و فضا…

  -کیا؟ دماغشو چین داد و یه نگاه خنثی بهم انداخت: -نمی دونم. هیچ کس تواناییاشو همین طوری جار نمیزنه. این حرفش خیلی بی معنی و چرت بود. -پس تو…

  روم بود، اگه نفس هام آروم تر می شد، راحت تر بودم. هر لحظه فشار داشت داشت بیشتر می شد و نفس کشیدن سخت تر. یه دفعه صدای یه…

  -من کجام؟ سینا چشم غره ای به پشت سرم رفت و رو به من گفت: -اینجا خونه ی ماست. البته یکم توضیحش پیچیده س. تو به خودت فشار نیار.…

  -لباس گرم نداریم اینجا. می خوای یه پتو بدم دور خودت بپیچ؟ لبخند مسخره ای زدم و گفتم: -نه. قربون دستت. ترجیه می دم از سرما یخ بزنم. شامو…

  -مانی برگشت سمتم و بی حرف بهم خیره شد. -الان این چیزایی که گفتم، نظرتو در مورد من تغییر نداد؟ -چرا باید تغییر بده؟ -خوب… آخه می دونی… من…

  -روز بعدش این زخم به وجود اومد. دوباره یه بهونه واسه راضی کردن خودمون پیدا کردیم و سر خودمونو شیره مالیدیم. عکس بعدی از ساق پای زخمی بود که…

  -باور نمی کنم. -فقط یه پدرام وجود داره و اونم تویی. -من می… -این بحث تموم شده ست پدرام. من الان واقعا خسته ام و می خوام بخوابم. اگه…

  خلاصه: مرگ ناگهانی حسام همه رو شوکه کرده. سیاوش، فرید و علی که به این مرگ مشکوکن؛ دنبال دلیل اصلی این اتفاق می گردن. پدرام، پسر مرموزی که ادعا…