رمان گلادیاتور پارت 50
9 دیدگاه
یزدان همچون گرگی درنده خو که تنها منتظر پاره کردن خرخره موجود مقابلش باشد به سوگند نگاه کرد و بدون آنکه نگاهش را از چشمان سوگند بگیرد ، جلال را مخاطب خودش قرار داد : ـ جلال . ـ بله قربان . ـ همین الان این هرزه رو مثل…