رمان آوای نیاز تو پارت 16
4 دیدگاه
آوا* دستام رو ماساژ دادم و با تعجب به رفتنش نگاه کردم! روانی!… اینجا چیکار میکرد؟… این چه برخوردی بود با من داشت؟ انگار ارث باباش رو خوردم… خوب تو هم یه چی بنال دیگه چرا مثل بز نگاهش میکنی آوا!؟… پوفی کشیدم و به خاطر اتفاق پیش افتاده…