رمان تارگت Archives - صفحه 19 از 31 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان تارگت

رمان تارگت

رمان تارگت پارت 190

  فروشنده که مطمئناً هیچ درکی از مکالمه ما نداشت.. فقط برای اینکه یه چیزی گفته باشه پرسید: – فیلم عروسیه؟! میران تک خنده ای زد و گفت: – آره یه جورایی! یه لحظه اون فروشگاه و همه وسایلش دور سرم چرخید.. انقدری که برای سرپا موندن مجبور شدم به آدمی که کنارم وایستاده بود و تازه داشتم می فهمیدم

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 189

  چشمایی که در اثر پلک نزدن طولانی.. به سوزش افتاده بود.. بسته شد و من.. همه وجودم پر شد از نفرت.. نه از میران.. از درین بدبخت و ساده ای که یه زمانی.. دلش و خوش کرده بود به همین «خانوم» شنیدن های خاص و منحصر به فرد.. از زبون این دیو دو سر! خودش پیاده شد ولی من

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 188

  نگاهم چرخید سمت خونه ها و چراغ های روشنشون که نشون می داد هستن کسایی که اگه مجبور به جیغ کشیدن بشم صدام و بشنون و بیان کمک. ولی قبلش آخرین راهمم امتحان کردم و خواستم قبل از نزدیک شدن میران.. از کنارش رد شم که بالاخره واکنش نشون داد و مچ دستم و محکم تو دستش گرفت! عین

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 187

  توی لابی نشستم و با گوشیم یه اسنپ گرفتم.. ولی چون این خیابون یه طرفه بود.. زنگ زد و گفت که نتونسته بیاد داخل و سر خیابون وایستاده. منم سریع بلند شدم برم تا سر خیابون که همون موقع گوشیم زنگ خورد.. دیدن اسم میران کافی بود تا این آرامش کوتاه مقطعی.. بعدِ حرف زدن با آفرین از بین

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 186

  – درد.. زهرمـــــــــار.. مــــرض! بمیری تو از دستت راحت شم. حداقل میگم مرده که جواب نمیدی.. حمال آشغال مریضــــی؟ می دونی از دیروز تا حالا چی کشیدم؟ واسه چی جوابم و نمیـــــدی؟ با شرمندگی زنگ زدم به داییت سراغت و گرفتم میگه رفته سرکار.. دیگه داشتم حاضر می شدم بیام ریخت نحست و از نزدیک ببینم.. چه مرگته دریــــن؟

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 185

  در حالیکه از کلمه به کلمه پیام های اون فقط خشم و عصبانیت می چکید: «چی می خوای از جونم؟ دیگه چیزی مونده که نگرفته باشی؟ اصلاً به درک که یهو انقدر رذل شدی و من نفهمیدم چرا! فقط تمومش کن. تا همینجا بسه.. تا همینجا واسه کشتنم کافی بود. از این به بعد دیگه هیچی وجود نداره که

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 184

  بعد از اینکه صبح با تحت فشار قرار دادنش مجبورش کردم یه کم جیغ و داد کنه تا خفه نشه و بعد زدم از خونه بیرون.. انتظار داشتم وقتی پام و دوباره اینجا می ذارم با خرابی های وحشتناک تری مواجه بشم! عجیب بود که امروز حتی رغبت نکردم با دوربین هایی که خیلی وقت بود تو گوشه و

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 183

  به پهلو تو خودم مچاله شدم و سرم و گذاشتم رو بالشی که از اشک چشمام خیس خیس شده بود. تا همین لحظه فقط یه سوال تو سرم بود.. یه چرای پررنگ که به جواب نرسید و حالا.. یه سوال دیگه بود که باید از خودم می پرسیدم: «حالا چی می شه؟» حالا که دیگه با همه وجودم درک

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 182

  می دونستم این بدبختی.. با شکستن تلویزیون یا نابود کردن هر وسیله ای که میران اون فیلم و توش ریخته.. تموم نمی شه. آدمی که چند ماهه داره واسه من و زندگیم و به خاک سیاه نشوندنم نقشه می کشه.. انقدری حواسش جمع هست که چندین کپی از این آشغالی که درست کرده داشته باشه واسه روز مبادا و

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 181

  گفت و سریع از پله ها بالا رفت. منم درحالیکه حس می کردم ضربان قلبم ثانیه به ثانیه بیشتر می شه و لرزش دست و پاهام شدیدتر.. کنترل و برداشتم و فقط برای اینکه بفهمم میزان بدبختی جدید زندگیم.. چقدر جدی و بزرگه و من چقدر باید بابتش عذاب و زجر بکشم.. دکمه پلی و فشار دادم و با

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 180

  – قربون اون مغز کوچیکت برم که اولدورم بولدورم کردن هم بلد نیست. مثلاً فکر کردی بس نشستنت توی خونه قراره جلوی من و بگیره و دیگه هیچ وقت دستم بهت نرسه؟ فکر کردی می ترسم از اینکه بیام زنگ خونه داییت و بزنم و بگم به اون خواهرزاده ولد چموشت بگو بیاد کارش دارم؟ تو که تا این

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 179

  – بلندتر! دیشب چه جوری وقتی زیرم بودی جیغ و داد راه انداختی.. صدای ناله های پر از لذتت هنوز تو گوشمه.. الآنم همونجوری حرف بزن که گوشام بشنوه! لبم و محکم به دندون گرفتم و چشمام و بستم.. اون لحظه درد اصلیم کدوم بود؟ رابطه ای که دیشب بهش تن دادم و با اعتماد بیجام فکر کردم قراره

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 178

  خدایا.. خدایا به دادم برس.. چرا انقدر هوا کمه اینجا واسه نفس کشیدن؟ – داییتم چند باری من و دیده و می شناسه. بگذریم که با خریدن خونه کلنگی و درب و داغونتون و دوباره اجاره دادنش به خودتون یه جورایی در حق داییت لطفم کردم ولی خب.. الآن رابطه امون تو مرحله ای قرار داره که سایه من

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 177

  حین کار همه حواسم به میران بود که با هیچ کدوم از حرکات من حواسش از اون نقطه ای که روش گیر کرده بود پرت نمی شد و حتی نیم نگاهی هم بهم نمینداخت.. یعنی مسئله ای که ذهنش و درگیر کرده چیه که تا این حد پریشون شده که دیگه حتی نمی تونه ظاهرش و حفظ کنه تا

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 176

  هنوز وقتی به دیشب و اون لحظه های خاص فکر می کردم یادم نمی اومد درد خاصی داشته باشم ولی با این کبودی های داشتم می فهمیدم انقدری غرق لذت بودم که ترجیح می دادم گیرنده های دردم و درجا خفه کنم تا بیخودی حس و حالم و نپرونن! عجیب بود که حتی دیدنشم لذت داشت و حس خواستن

ادامه مطلب ...