رمان ماهرخ پارت 132
بهزاد نگاه پر تعمقی به کاوه کرد… -هیچ می دونی چقدر از کارات غیر قانونی هستن…؟! کاوه عینکش را بالاتر زد. -می دونم اما خب ماهرخ رو نتونستم منصرف کنم…! بهزاد کلافه دست توی موهایش برد… -مشکل منم دقیقا همینه که ماهرخ رو نمیشه بی خیال کرد…! -خب بگذریم بهزاد خان…