رمان هامین پارت 6
بدیهیه که وسایل زیادی هم اینجا ندارم. چند دست لباس قدیمی، شارژرم، کیف دوربین و یکم پول نقد از معدود وسایلم توی این خونه بود که همه رو جمع کردم و روی تخت گذاشتم. یه خلاصهی کوتاه از اتفاقات این چندوقتو برای ساغر تعریف کردم و هم زمان هم وسایلو توی کولهم جا کردم. کنار