رمان آووکادو پارت 62
با سرعت رانندگی میکند. با سرعتی نفسگیر و وحشتناک. طوری که دستم از ترس روی دستهی ماشین چنگ شده و نفسهایم سخت و دشوار بالا میآید. حتی جرات اینکه دست بلند کنم و گونهی خیسم را پاک کنم هم ندارم. آنقدری ترسو هستم که از مرگ بترسم و بر خلاف تمام گفتهها و یکهتازیهایم از مردن و