رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 39 5 (2)

7 دیدگاه
  _باشه بابا میبرمت….دیگه برنمیگردیم اینجا قول میدم بهت… اگه بابارو نداشتم اگه اونم مثل مامان باهام رفتار میکرد عاقبتم چی میشد؟ چقدر خوشبخت بودم بخاطر وجود این مرد…. از کلانتری بیرون اومدیم . بعد از تشکر و خداحافظی از وکیل سوار ماشین شدیم. مقصدمون خونه نبود _کجا میریم بابا؟…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 81 4.5 (2)

3 دیدگاه
          با حرص و تعجب صداش کردم: -سامیار..چی میگی…   -نه من میگم چرا این بنده خداهارو تو زحمت انداخته..فکر کرده من صبر می کردم تا عقده دائم؟….   صورتم سرخ شده بود و داشتم از خجالت اب میشدم…   سرم رو پایین انداختم و با…
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 56 4.8 (4)

بدون دیدگاه
  دستش رو روی دستی که صورتش رو لمس می‌کرد گذاشت و با لذت عجیبی چشم‌هاش رو بست. – هیچ‌کدوم… من وطن شوکام! هرجا که بری همیشه به من برمی‌گردی! بی من غمِ غربت اسیرت می‌کنه، دونه انار. این رو خودت خوب می‌دونی، مگه نه؟ برای همین از قعر جهنم…
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 42 5 (1)

5 دیدگاه
    نیشخندم پر رنگ‌تر شد _روانشناسی که خوندی بدردت خورده مثل این که اما سوال این جاست چرا خودت و درمان‌ نمی‌کنی؟!   نگاهش و این دفعه کامل بهم داد و بعد مکثی‌ گفت: _دردی که باعث شه پیشرفت کنی و بهش نمیگن بیماری، مگه این که بیمار باشی…
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۲۰ 3.5 (2)

3 دیدگاه
  _ آقا اگه میشه یکم تندتر برید…. از آینه بهم نگاه میکنه و میگه: از این تند تر که نمیشه دخترجون…   خشمم با مشت کردن رو پام و کوبیدن به زانوم هم خالی نمیشه،…. از ازمایشگاه تا الان عین اسپند رو آتیش جلز و ولز میکنم و آروم…
IMG 20221028 113100 276 scaled

“پنج پر”پارت 8 0 (0)

4 دیدگاه
    وای خدا همین تصادف کم اگه به کلاس دیر برسم اگه نتونم مخ پسر اون مرده رو بزنم چی؟!   از دخترا جدا شدیم هر کدوم رفتیم سر کلاسامون بعد تموم شدن کلاسامون تو بوفه منتظر هم میمونیم   این نیست کلاسم اینم نیست ار اینه   درو…
IMG 20220519 155243 9462

رمان رسپینا پارت 146 0 (0)

1 دیدگاه
نه اون حرفی میزد نه من من تو فکر حرفاش و تلاش برای هضم چیزهایی که شنیده بودم اون غرق در گذشته ، کاری که کرده و عذابی که گرفتارشه حرفاش برام مثل یه کابوس بود چیزی که تعریف کرده بود با چیزی که الان مقابلمه زمین تا آسمون تفاوتشه…
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 115 5 (2)

8 دیدگاه
  شیدا موهای کوتاهش را با دست لمس کرد و دندان های کامپوزیت کرده و زیادی سفیدش توی چشم یاسمین زد. _ارسلان مرد سرسختیه. فکر نکنم هنوز به مرحله ی سکس رسیده باشین. تمام تن یاسمین در یک چشم بهم زدن یخ زد. دهانش از بی پروایی موجود مقابلش باز…
IMG 20221006 220245 864

“خدمتکار عمارت درد” پارت 41 1 (1)

1 دیدگاه
    خوب الان فرصت خیلی خوبی بود که ازشون بپرسم راز این نامه چیه؟!   رفتم تو اتاقم دستبند و نامه رو برداشتم رفتم پایین   کنار خالم نشستم داشت با گوشیش پیام میداد   + خاله این دستبند نیست که به مامانم دادی؟!   خاله ام چشماش بهت…
IMG 20221028 113100 276 scaled

“پنج پر” پارت 7 0 (0)

2 دیدگاه
    سوگند:فری چیشده؟!   تا اومدم بگم چیزی نشده سریع یه پسر چشم سبز جوابشو داد   گفت: فیل سوار مورچه شده   سوگند:  هر وقت گفتن جسد بپر وسط؛ مگه اسمتو فری گذاشتن   پسره همونجا به نیش خند میزنه یه قدم میاد جلو رو به رو سوگند…
IMG 20221006 220245 864

“خدمتکار عمارت درد” پارت 40 5 (1)

2 دیدگاه
    تا نزدیکای ظهر درگیر کارای دانشگاه و ثبت نام آموزش زبان اونم هم انگلیسی هم آلمانی   خسته شده بودیم کلاً مشخص بود از چهره هامون   + هنوز مونده؟!   فرهاد: نه دیگه فکر کنم از باید بری کلاس زبان هفته بعدم کلاسای دانشگاه شروع میشه دیگه…
InShot ۲۰۲۲۱۱۰۶ ۱۰۴۷۳۲۷۳۹

مدیترانه پارت 3 0 (0)

1 دیدگاه
خودم هم روی تخت دراز کشیدم و پتو رو کشیدم روم…   ♤دل‌اسا♤     هِـــــی روزگار…   خسته شدم دیگه…   دو ماه گذشته… مهری رو ندیدم… دلم براش تنگ شده…   بِهی رو پیدا کردم ولی از مهری خبر ندارم… یعنی تونست پری رو پیدا کنه؟؟   یعنی…
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 63 5 (1)

5 دیدگاه
    کیانا درمونده شده بود و نمیدونست چی بگه که همون موقع استاد اومد تو کلاس. منم عقب گرد کردم و راه افتادم سمت عسل. بالاخره این بار خوب در رفتی کیانا خانم همینجوری که داشتم میرفتم سمت عسل امیرو دیدم که پشت عسل نشسته بود و داشت با…
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 77 1.5 (2)

2 دیدگاه
  _ آره اصلا. قرار دارم که چی؟! خیره خیره نگاهم کرد. گفت : چیه؟ دست به کار شدی؟ چه زود. کی مختو زده؟ _ درست صحبت کن! _ مگه چی گفتم؟ میگم کی دلت رو برده. _ آفرین وهمین رو رو بگو. نه که کی مختو زده. پوزخند زد.…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 121 1 (1)

1 دیدگاه
  در تمام این مدتی که زیر دست یزدان کار کرده بود و به او خدمت نموده بود ، کم با پارتنر های رنگ و وارنگ یزدان رو به رو نشده بود ………… پارتنرهای خود شیرینی که همه مدل ، خودشان را در اختیار او قرار می دادند و از…