رمان خان زاده جلد سوم پارت 39
7 دیدگاه
_باشه بابا میبرمت….دیگه برنمیگردیم اینجا قول میدم بهت… اگه بابارو نداشتم اگه اونم مثل مامان باهام رفتار میکرد عاقبتم چی میشد؟ چقدر خوشبخت بودم بخاطر وجود این مرد…. از کلانتری بیرون اومدیم . بعد از تشکر و خداحافظی از وکیل سوار ماشین شدیم. مقصدمون خونه نبود _کجا میریم بابا؟…