“خدمتکار عمارت درد” پارت 40

5
(1)

 

 

تا نزدیکای ظهر درگیر کارای دانشگاه و ثبت نام آموزش زبان اونم هم انگلیسی هم آلمانی

 

خسته شده بودیم کلاً مشخص بود از چهره هامون

 

+ هنوز مونده؟!

 

فرهاد: نه دیگه فکر کنم از باید بری کلاس زبان

هفته بعدم کلاسای دانشگاه شروع میشه

دیگه حسابی سرت شلوغ میشه

 

+ نگو خودم خستمه میگی انگار بدنم هی سنگین تر میشه

بزار کو تا فردا

 

فرهاد: انگار داری کوه میکنی

 

+ کاش کوه بود

 

فرهاد به شوخی سرشو به معنی تاسف تکون داد

 

رسیدم خونه

دیگه نا نداشتم یه قدم تکون بخورم

 

خاله خزان: فرهاد دخترم چرا اینطوری شده؟!

فرهاد: چطوری شده؟!

مگه چیکارش کردم بد کردم رفتم ثبت نامش کردم

 

+ خاله همش خودم کارامو انجام می‌دادم

مثلاً زبانش خوبه

اصن هیچی کمکم نکرد

 

خاله ام انگار باورش شده بود گوش فرهادو محکم کشید

خاله خزان: مگه بهت نگفتم حواست به امانت خواهرم باشه

چند بار بهت گفتم

ها؟!

 

فرهاد: مامان چرا حرف اون جادوگر باور میکنی؟!

دستم بشکنه که نمک نداره

اشکال نداره مارال خانم بهم می‌رسیم

 

یه سیب رو میز بر داشتم گاز زدم داشتم با پوزخند نگاش می کردم

 

+ خاله ولش کن من همین که باهام اومد دستش دردنکنه

 

خاله گوششو محکم کشید

 

فرهاد:  آخ مامان داره میخنده داره دورغ میگه

+ خاله بخاطر من ولش کن من بخشیدمش

 

خاله ام گوششو ول کرد خودشم داشت میخندید فهمید دارم فرهادو اذیت میکنم

 

فرهاد: میخوام نبخشی

تلافیشو سرت در میارم

 

ناهار خوردم هر کدوم رفتیم تو اتاقمون

 

گوشی رو بر داشتم زنگ سارا زدم

چقدر سریع گوشی رو برداشت

 

سارا: جانم مارال

 

+ چه سریعی جواب دادی

کجایی؟!

 

سارا: میخواستم زنگ میثم بزنم که تو زنگ زدی

 

+ اوه پس مزاحمتون شدم

 

سارا: مزاحم بودی از همون اول

 

+ برو گمشو دلتم بخواد

 

+ تو قلبت

میگم تو الان تو کدوم شهری؟!

 

مارال: اوم اسمش برلین

 

سارا: چجوری شهریه؟!

تو خودت حالت خوبه؟!

کجا میمونی میگم خدب نیست با یه پسر غریبه میمونی

 

+ شهر قشنگیه

خوبم

با خاله ام میمونم

 

سارا: چی خاله؟!

 

دیگه همه چی رو از اول تا آخر واسه سارا تعریف کردم

هر چی میگفتم گوشی رو بده به آنا میگفت رفته بیرون

 

بعد خدافزی با سارا گرفتم خوابیدم

دیگه موقع شاپ پاشدم رفتم تو سالن

همه جمع بودن

با همه سلام کردم

که سکینه خانم اومد میزو چید

 

بعد صرف شام فرصت خوبی بود تا خاله راز پشت اون نامه رو بگه

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیمیا
کیمیا
1 سال قبل

یه پارت دیگه هم بذار

هعی
هعی
1 سال قبل

ام چرا حس میکنم کافی نیس برام

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x