رمان ناسپاس پارت آخر
23 دیدگاه
-نیازی نیست بابت چیزی که نمیخواستی اتفاق بیفته احساس تاسف داشته باشی… رو لبه تخت نشستم و گفتم: -ولی هستم….متاسفم که همش مایه ی دردسرتم. باید بپذیری قصه ی من یه قصه ی ساده نیست. باید برگردم تا نیفته سر لج…تا نره و با مامور نیاد. تا…