رمان آتش شیطان پارت 164
#پارت380 مشغول خوندن برگه ها بود و تو این بین من برای خودم از فلاسکم چای ریخته و مشغول خوردن شدم. داشتم حرف هام رو سبک سنگین میکردم که چطوری راجع به بابا ازش بپرسم. اینکه اصلا بپرسم یا تا یه موقعیت مناسب، همونطور سر به مهر نگهش دارم! همونطور که