8 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 160

5
(5)

 

 

 

 

 

 

 

بالای دستور پخت لازانیا، پیام جدیدی از آزاد به چشمم خورد.

 

اینقدر از پیام دادنش تعجب کردم که کفگیر چوبی رو سریع کنار گذاشته و پیامش رو باز کردم.

 

” سلام خانوم خانوما!

احوال شریف؟؟ ”

 

نه تنها اینکه بعد از حدودا یه تایم طولانی پیام داده بود، بلکه با همون خط ” مزاحم همیشگی ” پیام داده بود!

 

بعد از فهمیدن ماجرا، اصولا با اون باهام در ارتباط‌ نبود و از خط شخصی خودش استفاده می‌کرد.

 

جوری که حتی من اون دوران آزار دهندش رو فراموش کرده بودم و بعد از بهتر شدن روابطمون، بخاطرش بازخواستش‌ نکرده بودم!

 

نمی‌دونستم چی جوابش رو بدم، برای‌ همین گوشی رو کنار گذاشته و به سمت قابلمه ای که به قل قل افتاده بود، برگشتم.

 

خمیرا رو توی آب‌ ریخته و ساعت رو نگاه کردم تا طبق دستورش، سر ساعتی گفته برش دارم.

 

یه چشمم به قابلمه بود و یه چشم دیگم به ساعت گوشیم که پیام جدیدی از آزاد، روی صفحه اسکرینم ظاهر شد.

 

توجهی نکردم و با رسیدن به ساعت مشخصش، قابلمه رو از روی گاز برداشته و خمیر های لازانیا رو توی آبکش ریختم.

 

برای آماده کردنش، فیلم آموزشی که دانلود کرده بودم رو پلی کرده و طبق گفته های آشپز توی فیلم، مشغول شده و مرحله آخر غذا رو هم تکمیل کردم.

 

در فر رو بسته و دستم رو آب کشیدم.

کمی دور و بر رو که حسابی ‌شلوغ کرده بودم، مرتب کرده و در نهایت که دیگه هیچ کاری برای انجام دادن نداشتم، به سمت گوشیم رفتم تا پیام آزاد رو بخونم.

 

درسته الان باهاش مشکلی‌ نداشتم و حتی بابت اون شبی که خونش موندم، یکی‌ بهش بدهکار‌ بودم؛ اما الان اونقدری درگیری ذهنی و احساسی داشتم که واقعا حوصله لودگی های آزاد رو نداشته باشم!

 

 

 

 

 

پیام جدیدش رو باز کرده و مشغول خوندنش شدم.

 

” دیگه خبری نمی‌گیری ببینی مردیم یا زنده!

فقط مواقعی که کار داری یاد آزاد میوفتی؟! ”

 

حدود بیست دقیقه از پیامی که داده بود می‌گذشت.

 

به همون شماره زنگ زده و حینی که برای خودم چای می‌ریختم، به بوق خوردن های ممتد پشت خط، گوش دادم.

 

هر آن منتظر جواب دادنش بودم که با رد تماسی که داد، شوکه گوشی رو از گوشم فاصله داده و بهش خیره شدم.

 

چرا تماس رو رد کرد؟!

خواستم دوباره شمارش رو بگیرم که پیامش روی اسکرین گوشی ظاهر شد.

 

” شرمنده خانوم وکیل سر پروژه ام میتونم فقط بهت تکست بدم! ”

 

هنوز پیامش رو کامل نخونده بودم که پیام بعدیش هم رسید:

 

” میدونم گفته بودی خانوم وکیل صدات نزنم خیلی، اما نمیدونی صدا زدنت با این اسم چه لذتی داره!

گاهی اوقات مغز محب رو باید طلا گرفت! ”

 

از حرفش خنده محوی روی لبم نشست.

دیگه به این اسم حساسیت اولیه رو نداشتم و اگه خودش نمی‌گفت، حتی بهش توجه هم نمی‌کردم.

 

دایان اینقدر با این اسم همه جا منو خطاب کرده بود که مثل اسم ” تابش ” برای خطاب شدنم پذیرفته بودمش.

 

بهش جواب دادم:

 

” گاهی اوقات باید مغز محب رو طلا گرفت؟!

نمی‌ترسی بهش نشون بدم از کار بی کارت کنم؟؟ ”

 

جوابش خیلی زود رسید:

 

” اولا سلام!

دوما من اینقدر براش پول ساز هستم که به این کشک و ماستی ها نندازم بیرون، وگرنه تا الان سوتی های بدتر از این جلوش دادم!

سوما باید حتما اسم محب بیاد تا حضرت عالیه افتخار هم صحبتی بدن!؟

پسفردا که معروف تر از این شدم و دنبال امضام دویدی می‌فهمی چه کفران نعمتی می‌کردی! “

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۰۵۳۰۳۳۸۰۹

دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۷ ۱۱۳۲۵۲۳۹۷

دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من…
IMG 20230127 013504 2292

دانلود رمان سعادت آباد 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۰۰۳۵۱۷۱۸۴

دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۳ ۱۵۱۴۲۱۶۳۷

دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو…
IMG 20230127 013752 8902 scaled

دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره!
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.8 (12)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۷ ۱۰۲۷۲۵۰۲۱

دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این…
Romantic profile picture 50

دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی…
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
P:z
P:z
4 ماه قبل

تنها چیزی که فعلا میدونم اینه که آزاد و دایان و بابای تابش به هم پیچ خوردن و شک ندارم که یا بابای تابش و یا دایان پیش آزاد بودن
و مورد بعدی اینکه این رمان با تمام خوبیاش یه بدی داره اونم اینه که یه وقتایی میره رو برنامه آشپزی،انگار که میخواد طرز تهیه ی غذا بده.گاهی اوقات خیلی از این تیکه هاش بدم میاد
و در نهایتتتت…باید بگم مرسی ندای خوشگلم که همیشه پارت میزاری و مهربونیییی💋💋❤❤

Bahareh
Bahareh
4 ماه قبل

آزاد باحاله

خواننده رمان
خواننده رمان
4 ماه قبل

چی شده آزاد و دایان باهم پیداشون شده بعد از چن وقت؟

رهگذر
رهگذر
4 ماه قبل

آزاد رو خیلی دوست دارم اگه من بودم بجای دایان عاشق آزاد میشدم

ریحان
ریحان
4 ماه قبل

چرا من فکر میکنم این بابای تابش🤔

رهگذر
رهگذر
پاسخ به  ریحان
4 ماه قبل

شاید واقعا آزادم یکی از آدمای بابای تابش هست

علاف
علاف
پاسخ به  ریحان
4 ماه قبل

شاید واقعا آزادم یکی از آدمای بابای تابش هست

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x