رمان حورا پارت 199
با صدای زنگ تماس موبایلم، نگاه از برگه گرفتم، صدای شلوغی پایین میگفت هنوز مشغول شبنشینیاند و لاله با ان شکمش حسابی در حال لنباندن است! موبایل را برداشتم و به شمارهی کیمیا چشم دوختم، کیمیا خوب داشت اشتباهاتش در حق من را جبران میکرد، حداقل در این خانواده کسی هست که شرمگین