رمان حورا پارت 197

4.3
(177)

 

 

 

 

 

 

اینکه چرا از خیانت لاله نمیگفتم را نمیدانم، شاید چون دلم میخواست داغش را ببینند!

 

_ وحید، تو رو خدا بهش چیزی نگو…رفتار و اخلاق این اواخرشو میدونی، من دیگه نمیتونم تو اون خونه بمونم، اینجا جای خوبیه، قشنگه، قباد هم نمیشناسه…تا ببینم دست روزگار کجا میبره منو، باشه؟

 

فقط خیره نگاهم کرد، کیمیا هم در دفاع از من، بازوی همسرش را گرفت:

 

_ عشقم، وحید…منو ببین، حورا راست میگه…منی که قباد داداشمه هم راضی نیستم فعلا بفهمه، میدونی چقد تهمت زدن بهش که مشکل داره و بچه‌دار نمیشه؟ فکر کردی اگه الان بفهمن چه انگی بهش میزنن؟؟ خصوصا لاله و خاله‌م!

 

وحید با عصبانیت رو به کیمیا غرید:

 

_ مسئله قباد نیست کیمیا، مسئله اینه که چرا از من قایم کردین؟ نباید میدونستم؟ مگه تو به من بی اعتمادی؟ وقتی بگم چیزیو نمیگم دروغ میگم مگه؟ تا حالا چندبار رفتم راز شماها رو به قباد گفتم؟

 

نگاهش را به من داد:

_ من اگه میپرسم، اگه نگرانم، اگه حرف قبادو پیش میکشم، برای یه عمر رفاقت من و قباده، عین داداشمه، تو هم زن داداشمی، مثل خواهرم، در حقمون خوبی زیاد کردی، نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره…اما این زیادی بود!

 

سخت بود اعتراف دوباره اما، باز هم حق با وحید بود!

 

به سمت ماشینش رفت و در همان حال گفت:

_ برید تو، محیطو ببین، ناهارو اینجا میخوریم، بعد برمیگردیم کارای اومدنتو ردیف کنیم…

 

کیمیا به سمتم امد و دستم را گرفت:

_ بیا وحید زود عصبی میشه، اما زودم عصبانیتش میخوابه…الان برگرده تو کلی شوخی راه میندازه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 177

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 ماه قبل

کاش این آخرای سال هم که شده درست پارت بدی

نام نامدار
نام نامدار
1 ماه قبل

بدبخت این قدر که حق رو دادی به اینو اون وضعیتت شده این …حق با وحید بود ..حق با قباد بود ..حق با ننه ی قباد بود .حق با خاله خان باجی ها بود

Aramesh
Aramesh
1 ماه قبل

از وحید واقعا خوشم میاد خیلی محترمه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 ماه قبل

سال تموم شد ما هنوز گرد جهان میگردیم

Mana goli
Mana goli
1 ماه قبل

خیلی دیگه کشدار و خسته کننده شده این رمان

اشک
اشک
1 ماه قبل

به دست روزگار نیست دست خود حورای احمقه که با ندونم کاریاش زندگیشو اتیش کشیده . سرنوشت وجود نداره خود ادم سرنوشت میسازه.خودش با احمق بازیاش زندگیشو از خودش گرفت چون مثل ادم رفتار نکرد این دفعه هم همینطوره

اشک
اشک
1 ماه قبل

دست روزگار جایی نمیبره حورا رو خود احمقش گند میزنه ب زندگیش بعدم میگن سرنوشت و روزگار ابنکار کرده. هیچ سرنوشتی وجود نداره ادم خودش سرنوشت میسازه

حنا
حنا
1 ماه قبل

یه سوال از صاحب رمان،صاحب سایت،یا هر کسی که اختیاری داره
چیکار کنی این رمان تموم بششه یا برای ما نیاد

سارا
سارا
1 ماه قبل

والا ما ۸دست تا اینا برن دم در کارانجام دادیم اینا هنوز دم درن واینکه وحیدناراحت نشه یا بشه خخ

ترانه
ترانه
1 ماه قبل

بعد سه روز یه ذره پارت میزاری
اینا فقط کنم تا بعد سال تحویل دم در ایستادن

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x