رمان دلارای پارت 125
32 دیدگاه
صدای داراب بحث را پایان داد : _چند صد نفر اون تو منتظر عروس دومادنا ! حاج ملک شاهان اخطار داد : _راست میگه مروارید خانم اینجا نگهشون داشتی که چی ؟ مروارید با صداقت لبخند زد جملات دلارای شادش کرده بود _گفتم حالا که بعد از چند…