رمان عشق صوری پارت 62
3 دیدگاه
اینکه اون منو به همه ترجیح داد. دستمو بلند کردم عین اون وقتهایی که تو سرمون بود اگه دستمونو سمت آسمون دراز کنیم میتونیم ماه رو بگیریم. اینبار ماه من دیاکو بود. بلند بلند باخودم خندیدم. البته شومبول دیاکو….کمربندشو باز کرد دستمو خم کرد و کنارم نشست… دو طرف…