رمان نغمه دل پارت اخر

31 دیدگاه
    (محمد علی) به فکر یه خونه جدید بودم دلم نمیخاست زنم و بچهام تو خونه ای زندگی کنن که یه عالمه خاطرات بد توش هست به رضا گفته…

رمان نغمه دل پارت 46

9 دیدگاه
    تو حالت خواب و بیداری بودم که احساس کردم سایه یکی روم افتاده چشمامو باز کردم یه ادم دیدم ترسیده و با سرعت عملی که از من به…

زمان نغمه دل پارت 45

21 دیدگاه
    دکتر خودش با دکتر قلبش رفته بودن تو اتاق زمان انگار ایستاده بود (راوی) دکترا دورشو گرفته بودن و تمام سعیشونو میکردن تا هر سه جان سالم به…

رمان نغمه دل پارت 44

10 دیدگاه
    (حال) یک هفته بعد…. دیگه کم کم موقع فارق شدنم بود و نمیتونستم تکون بخورم با هر لگد بچها قلبم هم محکم تو سینه م میکوبید و ترسم…

رمان نغمه دل پارت43

14 دیدگاه
    فلش بک گریه میکردم و میگفتم دستگاهارو نکشید رضا منو بغل گرفت و داشت میکشیدم بیرون از اتاق که پرستار داد کشید _دکتررر دکتررر ضربانش برگشت دکترا هراسون…

رمان نغمه دل پارت42

12 دیدگاه
    وارد خونه شدم که بی بی نگران گفت: _مادر خوبیت نداره بدون نشون جایی برین محله کوچیکه مردم هزار تا حرف در میارن شال رو از سرم در…

رمان نغمه دل پارت 41

26 دیدگاه
    پول ماشینو حساب کردم و وارد کافه شدم که دیدم رضا اولین میز نشسته نشستم سر میز و بعد اومدن گارسون سر حرفو باز کرد _راستش میخاستم یه…

رمان نغمه دل پارت ۴۰

85 دیدگاه
  (مائده) خسته شدم بودم و عین مرغ سر کنده بال بال میزدم تو خونه در و دیوار خونه انگار داشتن بهم هجوم میاوردن تصمیم گرفتم برم قدم بزنم تا…

رمان نغمه دل پارت 39

16 دیدگاه
    پوفی کشیدم و حرکت کردیم سمت خونه وقتی رفتم خونه خبری از زهره نبود رفتم اتاقش همه وسایلشو جمع کرده بود فقط از خودش یه نامه به جا…

رمان نغمه دل پارت 38

59 دیدگاه
    تا صبح زل زده بودم به عکس بچم زنگ زدم به رضا اینطوری نمیتونستم بی خیر از مائده جایی رو بگردم _الو رضا صداش خاب الود بود _جانم…

رمان نغمه دل پارت 37

35 دیدگاه
    _سلام دکتر _سلام بفرمایید _شمس هستم، محمد علی شمس کمی مکث کرد _اهااان اقای شمس خوبی پسرم؟ سر پا شدی؟ _راستیتش همونطورم _نگو که هنوزم ویلچر نشینی _متاسفانه…

رمان نغمه دل پارت36

31 دیدگاه
  به پشت در تکیه زدم و بغض کرده گفتم: _خدایا قرارمون این نبود، قرارمون یه زندکی اروم بود نه اینطوری قلب نا ارومم با یاداوری حرفای اقا محسن دردش…

رمان نغمه دل پارت35

73 دیدگاه
    (راوی) هرچه صدایش کرد جوابی دریافت نکرد به اورژانس زنگ زد تمام مدت استرس نبود رفیقش عین خوره به جانش افتاده بود به بیمارستان که رسیدند دکتر گفت…

رمان نغمه دل پارت34

34 دیدگاه
  (مائده) بعد اون شبی که گفت بعد رفتنش چکار میکنم رفتارش به کل عوض شده دیره بیرون تا نصفه شب نمیاد و با فاصله ازم میخابه، دیگه باهام حرف…

رمان نغمه دل پارت33

27 دیدگاه
حرکت کردم سمت مطب دکتر _سلام خوش اومدین _سلام دکتر ممنون _خب مشکلت چیه پسرم؟ _یه مدتی هست سرم بی دلیل درد میگیره اوایل کم بود ولی حالا قرص هم…