16 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت 39

4.3
(4)

 

 

پوفی کشیدم و حرکت کردیم سمت خونه

وقتی رفتم خونه خبری از زهره نبود

رفتم اتاقش همه وسایلشو جمع کرده بود

فقط از خودش یه نامه به جا گذاشت

_ببخش منو، من امروز با اولین پرواز میرم پیش مادرم(مادرش تو مشهد زندگی میکرد) و هیچوقت دیگه برنمیگردم

از امام رضا میخام خدا مائده ت رو بهت برگردونه

پوزخندی زدم و کاغذو مچاله کردم

مائده من حتی حاضر نیست اسممو بشنوه

افکارم به سمتم هجوم اوردن

طاقت خونه موندن نداشتم، دلم تنگ بود براش و نمیتونستم برم پیشش پس میرم پاتوق دلتنگیام

زنگ زدم به نجمی و حاضر شدم

وقتی رسوندتم بهش گفتم برو و هروقت بهت زنگ زدم بیا

عصامو برداشتم و اروم خودمو روی یه تیکه سنگ نشوندم

اینجا شده بود پاتوق تنهایی های من، همیشه اینجا با خدای خودم حرف میزدم

_خدایا باهات حرف دارم، یادته چند ماه پیش امتحانم کردی؟ اره راست میگی مردود شدم چون به معجزه ت باور نداشتم حق داری دلخور باشی ازم ولی نامردیه زندگیمو ازم بگیری

اره قبول دارم خیلی بزرگیتو، لطفتو دست کم گرفتم ولی….

ولی نمیتونم ازش بگذرم، مائدمو ازم نگیر

ساعت هفت صبح بود، طاقتم، طاق شد نمیتونستم مائده رو تنها بزارم

از سه صبح تاحالا داشتم به این فکر میکردم نکنه تو این مدتی که نبودم کنارش کسی اذیتش کرده باشه؟ نکنه چون دیدن تنهاس هرکاری خاستن باهاش کردن؟ اینقدر بهشون فکر کردم که مغزم متلاشی شد

به رضا زنگ زدم

_الو رضا

صداش خواب الود بود

_جانم علی

_میخام برم پیشش

_پیش کی؟

یکم سکوت کردم که فهمید

_علی نرو اون شرایطش مناسب نیس حامله س

_نمیتونم بمونم نگرانشم

_اون حالش خوبه مگه این چند وقت که نبودی اتفاقی براش افتاد

_من میرم اونجا کارم تموم شد بیا دنبالم

قطع کردم به حرفاش گوش ندادم

زنگ زدک به نجمی و گفتم بیاد دنبالم

وقتی رسیدیم بهش گفتم بره و امروز دیکه باهاش کاری ندارم

در خونه باز شد و مائده اومد بیرون

شکمش خیلی بزرگ شده بود رضا میگفت دو قلو بچه هام

چقد خوشگل شده بود حتی با همین صورت رنگ پریده و چشمای گود افتادش

خاستم برم نزدیکش دیدم ماشینی جلوی پاش ایستاد

فکر کردم تاکسی ولی دیدم مرده پیاده شد با دسته گل و رفت سمت مائده و سلام و احوالپرسی کرد و گل رو داد دستش و در ماشینو براش باز کرد

اولش فکر کردم خوابه ولی وقتی مائده توی ماشین نشست فهمیدم همش واقعیته و تاوان حماقتمه

همینطور زل زدم به جای خالی ماشین

صدای ماشینی اومد از پشت سرم، رضا هراسون اومد سمتم

_خوبی داداش؟

دستشو که گذاشت رو شونم به خودم اومدم و صورت خیسمو پاک کردم

_نشست تو ماشین

_ماشین کی؟

_همونی که بهش گل داد

_چی؟

_یعنی مائده من برای یکی دیگه شده؟

_علی چی میگی؟

_از خونه اومد بیرون خاستم برم سمتش دیدم ماشین جلوی پاش ایستاد، مرده از ماشین پیاده شد با یه دسته گل رفت سمتش و گل داد بهش و سوار ماشینش کرد و رفتن

رضا هیچی نگفت، دستشو گذاشت رو شونم

_بیا داداش مطمئنم مائده ازدواج نکرده چون حلقه ای تو دستش نبود

_پس چی بود؟

_شاید سو تفاهم پیش اومده بزار خودم میفهمم

پوفف کلافه ای کشیدم و گفتم:

_چقدر دیگه باید تاوان بدم

_حل میشه پاشو بریم

سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نواشون
نواشون
10 ماه قبل

داره جالب میشهههههه🤣متاسافنه این روی علیشوننننن خیلی خشنه!

. .........Aramesh
. .........Aramesh
10 ماه قبل

هورا هورا پارت🤣🥳

علوی
علوی
10 ماه قبل

سلام نویسنده جان
نگرانت شده بودیم، خوب هستی ان‌شاءالله؟!

بهار
بهار
10 ماه قبل

نویسنده جون میشه بگی پارت بعدی کی هستش

فاطمه
فاطمه
10 ماه قبل

خوش برگشتی خواهشا الان زود و طولانی پارت بزار ممنون😂😂😚😘😍😍

✞ΛƬΣПΛ✞
عضو
10 ماه قبل

#حمایت_رمان_خاله_ادا
#اسکی_از_یاس
#همه_نویسنده ها_که_کم_پارت_میذارن_خر_هستند

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
10 ماه قبل

خاله ادا 😂😂😂😂
#حمایت-از-عباس-اقا😎

P:z
P:z
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
10 ماه قبل

چه باحال شده اینن😂😂😂

بانو
بانو
10 ماه قبل

بعد دو سه هفته همین یه ذره پارت 🤏

چرا به شعور خواننده توهین میکنی اگه قراره نویسنده باشی خب مثل آدم پارت بزار درست و مرتب ‌….😒😒😒😒

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  بانو
10 ماه قبل

اقا اجازه ی چی بگم🤓
نویسنده خودش اول خرداد گفت امتحانتم شروع میشه نمیتونم دیگه پارت بدم تا آخر خرداد حالاهم داره میده دیگه
لطفا همیشه اینقدر شکاکی نباشیم
هشتک#شکاکی_نباشیم#🙂
هشتک#مهربان_باشم#😍

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  🙃...یاس
10 ماه قبل

#هشتک_نکنیم

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
10 ماه قبل

🤣🤣🤣🤣 چرا؟؟؟؟😂😂😂

بانو
بانو
پاسخ به  🙃...یاس
10 ماه قبل

اینو من نمیدونستم که اعلاحضرت اعلام کردن که پارت نمیدن😏😏

دوماً خواهشمندم دوست عزیز انقد هشتک بارون نکن همه جا😑

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  بانو
10 ماه قبل

چشم چشم🤓
دیگه فقط رمانای خاله فاطی رو هشتک میزنم😂

🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

جیغغغغغغغغغغ🤣
عه وا پارت😂

دسته‌ها

16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x