85 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت ۴۰

4
(6)

 

(مائده)

خسته شدم بودم و عین مرغ سر کنده بال بال میزدم تو خونه

در و دیوار خونه انگار داشتن بهم هجوم میاوردن

تصمیم گرفتم برم قدم بزنم تا بلکه از فکر علی بیام بیرون

حاضر شدم دیدم گوشیم زنگ خورد اقا محسن بود

حالا باید چکار میکردم باهاش

_بله

_سلام مائده خانم خوبین بچها خوبن

_سلام ممنون خوبن شما خوبین

_مرسی، میخاستم یه عرضی رو به خدمتتون برسونم البته اگر وقت دارین

_بله من میخام برم یکم هوا بخورم….

حرفمو برید و گفت:

_پس اگر مشکلی نیس بیام دنبالتون باهم بریم

یکم فکر کردم و ناچار گفتم:

_باشه

_من ده دقیقه دیگه خدمت میرسم

_منتظرتونم ممنون

پوفف!

نمیدوستم باید چی بهش بگم

از یه طرف اومدن علی از یه طرف نگه داشتن این بنده خدا بین اسمون و زمین

نمیتونستم چطور قرار بود بهش بگم شوهرم زنده س

من برای اینکه کسی بهم تهمت هرزه بودن نزنه گفتم شوهرم فوت شده

حالا الان بیام بگم شوهرم زنده س و رفتم با یکی دیگه ازدواج کردم؟

اروم اروم از پله ها رفتم پایین و در حیات رو باز کردم

دیدم رسیده، از ماشین پیاده شد به دسته گل

خیلی خجالت کشیدم، واقعا توی در و همسایه زشت بود کارش چون هنوز نه به داره و نه به باره

_سلام

_سلام بفرمایین

سرمو انداخته پایین گل رو ازش گرفتم

_ممنون

درو برام باز کرد و خجالت زده با لبخندی مصنوعی نشستم تو ماشین

در ماشین رو بست و خودش نشست و حرکت کردیم

_ببخشید اقا محسن

_جانم بفرمایین

_ممنون بابت گل ولی زشته توی در و همسایه نمیخام حرف در بیارن

یکمی فکر کرد و بعد گفت:

_عذر میخام، به این موضوع فکر نکرده بودم

_خواهش میکنم

یه جاده سلامت بود به سمت اونجا حرکت کرد

تو طول راه صحبت نکردیم چون با خودش درگیر بود سعی کردم بزارم به فکراش سر و سامون بده

داشتیم پیاده روی میکردیم که سر صحبت رو باز کرد

_راستیتش من فکرامو کردم و با مادرمم صحبت کردم و اونم نظر بنده رو داشت

_چه نظری؟

_ایشالا بعد بدنیا اومد بچها اگر مشکل حل نشد و مجبور شدین قلبتونو عمل میکنین و به امید خدا خوب میشین

_اقا محسن بحث سر این نیست

من راستیتش یه اتفاقاتی برام افتاده که نمیتونم بهتون جوابی بدم

اگر میشه لطف کنین و صبر کنین اگرم که نه که….

_نه من صبر میکنم

سری تکون دادم که گوشیم زنگ خورد رضا بود

_سلام

_سلام مائده خوبی

_ممنون کاری داشتین؟

_کجایی الان؟

_بیرونم جاده سلاما رفتم یکم هوا بخورم چطور

_هیچی میخاستم بیام دنبالت یکم صحبت کنیم

از حرکت ایستادم گفتم:

_نه

اقا محسن ایستاد

_چی نه؟

_یعنی شما ادرسو بدین من خودم میام

_باشه ادرسو برات میفرستم

گوشیو قطع کردم و به قیافه کنجکاو اقا محسن نگاهی کردم

_جایی قراره برین؟

_بله یکی از بستگانم زنگ زده و کار فوری داره باهام

_باشه من میرسونمتون

_نه نه ممنون به اندازه کافی بهتون زحمت دادم

_نه این چه حرفیه میرسونمتون

_نه اخه جلوه قشنگی نداره الان با شما برم

_بله متوجه شدم

یکمی دلخور شد ازدستم

خداحافظی کردیم و برای من یه ماشین گرفت و رفت

به تاکسی ادرسو دادم و حرکت کردیم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.3 (4)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

85 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهار
بهار
10 ماه قبل

سلام چرا پارت رو تموم نمیکنی

. .........Aramesh
. .........Aramesh
10 ماه قبل

ادا خاهر پارت بده لطفا

سارا
سارا
10 ماه قبل

با سلام
نویسنده جان توی هر حرفه ای هم نقد هست و هم تشویق ممکنه خیلی ها توهین کنن حرف بد بزنن و تخریب کنند و خیلی های دیگه تشویق کنند حرف خوب بزنن و امیدوار کنن و دلیل نمیشه که بخاطر یه عده ای که تخریب کردن از هدفت دور بشی
و اینکه وقتی توی سایت قابلیت اکانت گذاشتن رو می زارن یعنی اینکه این کامنت ممکنه خوب یا بد باشه و آدم باید نقد پذیر باشه و اینکه اگه قراره هر نویسنده ای بخاطر نقد و انتقاد دست بکشه از نوشتن و پارت گذاری پس تکلیف اون افرادی که تا الان رمان خوندن چی میشه؟این کار توهین به اون افراده یا وارد همچین حرفه ای نشو یا وقتی وارد میشی نقد پذیر باش و جواب بعضی از انتقادهارو با منطق بده

بهار
بهار
10 ماه قبل

میتونم علت پارت ندادن شما رو بپرسم

fershteh mohmadi
عضو
10 ماه قبل

بچه ها یه داستان نوشتم تو رمان خدمتکار عمارت درد زیر نظرات گذاشتم برید بخونید چجوریه نظرتون چیه

Setiii
Setiii
10 ماه قبل

سلام خدمت همگی..
من بیشترتون رو میشناسم ولی هیچ وقت صحبت نکردم و خواننده خاموش بودم..
ولی نتونستم حرفامو نزنم.

اول اینکه دوستانی که اومدن انتقاد کردن درست و ادم باید انتقاد پذیر باشه. ولی عزیزان انتقاد داریم تا انتقاد، اومدی هرچی از دهنت در اومده گفتی اخرشم میگی انتقاد پذیر باش؟؟ اگر واقعا ناراحتی نخون تا مبادا از وقت گران بهات گرفته بشه.
نگاهی به سن اداجون نمیکنم یا هر نویسنده ای..
هر ادمی بخواد موفق بشه از هر سنی میتونه شروع کنه.
شما اگر تو رشته نقاشی حرفه داری .. الانتو نگاه نکن به روزایی نگاه کن که خودتم از ی دایره و صورت کشیدن ساده شروع کردی
نویسندگی واقعا عالیه
قلم ادا واقعا خوبه
میتونه با چندتا کتاب خوندن و مطالعه بیشتر خودشو بکشه بالا
ولی انصاف نیست بیای اینطوری بتوپی بهشون
یا خیلی دیدم تو همین سایت دارین به نویسنده ها بابت قلمشون بی احترامی میکنین

ادا جان عزیزم من هم سن توام خوب درکت میکنم
به حرف هیچکس توجه نکن
من مطمئنم ی روزی برای کتابات له له میزنن

پر قدرت ادامه بده عزیزم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
10 ماه قبل

ادایی چرا پارت نمیدی

علوی
علوی
10 ماه قبل

سلام خدمت نویسنده عزیز، ادمین سایت و البته همه دوستان خواننده.
فکر کنم همه منو تو این مدت دیگه شناختن روی سایت. علوی هستم، 35 سالمه، از 12 سالگی دارم می‌نویسم. در حال حاضر به جز شغل مهندسی آب که بهش مشغولم، به اسم مستعار منتقد ادبی، همکار تحقیقی چند نویسنده هستم و خودم هم گاهی کاغذ سیاه می‌کنم.
نمی‌دونم نویسنده عزیز این رمان چند ساله است، نمی‌دونم چقدر وقت تحقیق گذاشته، نمی‌دونم قبل از نوشتن چقدر شخصیت‌های داستانش رو زندگی کرده، اما چند نکته مهم رو داره که اثرش رو لایق این می‌کنه که وقت بذارم و مطالعه‌اش کنم.
1- تخیل زیبا و روانی که داره. چفت و بست ماجراها جذابه. برای من که جذابه
2- جرآت در نوشتن. من تا 16 سالگی حتی یکی از نوشته‌هام رو ندادم کسی بخونه، 4 سال نوشتن و تل‌انبار کردن! خیلی خیلی خوشحال می‌شم که کسی مبتلا به این ترس نباشه.
3- احترام به مخاطب و وقت گذاشتن برای نظرات خواننده. که هم تو این رمان دیدم هم نویسنده خدمتکار عمارت درد این اخلاق رو داره و پیگیری می‌کنه نظرات رو
اما نویسنده یا در کل هر شخصی که قصد داره خالق باشه باید چند قابلیت رو هم یاد بگیره،
اول: همه نظرات رو بشنوه و از نکات مفید و آموزنده‌اش یا لحن خنثی (تأکید می‌کنم با لحن خنثی) نت برداری کنه، باقی‌مونده رو تو دو کاسه بریزه، به نظرات مثبت بگه خیلی ممنون، به فحش و فضیحت‌ها بگه به کتف چپم! تموم شد و بره برای بعد! متوقف تعریف و تمجید بدگویی و ناسزا نشه
دوم: تا می‌تونه بخونه، ترجیحاً آثار برتر رو بخونه، به نظرم خارج از ژانری که می‌نویسه بیشتر بخونه، چون تو اون ژانر خوندن موجب الگوبرداری ذهنی می‌شه که نهایتش کشته شدن خلاقیت خودش و کپی زدن ناخواسته می‌شه.
سوم: الان داستانت رو بنویس، بذار سایت تا ما بخونیم. نکات بالا رو هم رعایت کن. بعد از اتمام کارت یک هفته اصلاً بی‌خیال نوشته‌ات بشو و فاصله بگیر. بعد دوباره این داستان رو بخون. به عنوان یک بازیگر که قراره که نقش یکی (فقط یکی) از شخصیت‌ها رو بازی کنی، احساسات درونی و حالات خودت رو، حتی حالات چهره‌ات رو، لباسی رو که تخیل می‌کنی اون لحظه به تن داری و …. خلاصه همه چیز رو به داستان اضافه کن. باز سه روز فاصله و بعد شخصیت بعدی. اگه 9 شخصیت اصلی و حاشیه‌ای مهم داری (رهگذرها رو کاری ندارم، اونا که هستند و در مقطع یا کل داستان نقش دارند) همه رو زندگی کن و بنویس.
حالا دوباره قیچی باغبانی بردار و همه اضافات رو حذف کن. و توی حذف ظالم باش! خیلی از اطلاعاتی که توی نویسنده داری رو نباید من خواننده داشته باشم، اما اتصالات اصلی رو هم نبر! کار یه باغبان فضای سبز رو در نظر بگیر که داره به یک شمشاد شکل می‌ده. یک درخت که به شکل یک زرافه در میاد.
شما الان داری شمشادت رو می‌کاری، شمشاد شما بسیار زیباست. من از خوندن چیزی که می‌نویسی لذت می‌برم. با بازنویسی چند باره، برای خودت یک شمشاد خیلی خیلی پربرگ و متراکم ایجاد می‌کنی، بعد از اون طرافه رو از شمشاد بیرون بکش! تخیل و داستان شما، گیاه اولیه‌است عالی انتخاب شده، حالا نیاز به بازنویسی داری، هرچه بیشتر بازنویسی کنی داستانت پرتر و مناسب‌تر برای شکل دهیه، ایجاد شکل زرافه از این توده پربار سبز، هنر قلم شماست. و می‌دونم که می‌تونید.
ببخشید که پرگویی کردم و مثال عجیب و غریب زدم.
شدیداً منتظر بقیه داستان هستم. هم داستان شما، هم داستان خدمتکار عمارت درد که نمی‌دونم مال کدوم دوستمونه.

حالا به نظرم یه کاغذ بردار، و دو سبد، اگه پیشنهاد خوبی تو متن من و البته دیگر نظرات دیدی، بدون لحن و بدون تعریف‌ها یا انتقادات بنویس، تعاریف و انتقادات رو هم تو دو سبد دو طرف بذار. کاغذ رو نگه دار، و هر دو سبد رو با گفتن از همه‌تون ممنونم، تبدیل به کود پای درخت کن😉😉😉😉
به هیچ کس هم بر نخوره که حرفش کود درخت شده! به هر حال هر درختی برای رشد کود لازم داره

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

خانم علوی چرا رمان برا سایتمون نمی نویسید؟؟

علوی
علوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
10 ماه قبل

در حال بازنویسی یکی از رمان‌هایی هستم که تو دوران دانشجویی نوشتم. با همین روند بالا که ذکر کردم. 80% کار جلو بره که تو پارت گذاری بدقول نشم، بعد چشم، می‌دم به شما ادمین محترم، یا تو این سایت بزارید، یا بفرستید مد وان. فقط یه شرط دارم!! اگه رمانم رو تحویل دادم، از دوستان نظر و تحلیل می‌خوام!!! می‌خوام تو شکل دادن به زرافه‌ام بهم کمک کنید

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

حتما با کمال میل
همینجا میزاریم،مگه میشه چیزی که شما بنویسید بد باشه😂⁦❤️⁩

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

وای شما خیلی خوب راهنمایی دادین واقعا ممنون چون من هم میخواستم رمانم رو در سایت پارتگزاری کنم ولی وقتی نظرات زیر این پارت رمان رو دیدم از تصمیم زده شدم و یه جورایی که دفتری که توش می‌نوشتم رو میخواستم بندازم سطل زباله
واقعا ممنون ازتون

علوی
علوی
پاسخ به  لیکاوا
10 ماه قبل

اگه حس می‌کنی ممکنه از نظرات دیگران پالس بد بگیری عجله نکن.
قبل از انتشار همه سه مرحله رو انجام بده. نوشته ای مثل بالا، که بیشتر اتفاقات و مکالمه‌ها و احساسات درشت و لحظه‌ای شخصیت‌هاست، پایه اول کاره. اون رو بده به 10 یا 12 دوست نزدیکت که دستی تو نوشتن دارن، در حینی که داری شخصیت‌ها رو پرداخت می‌کنی و حالات و روحیاتشون رو اضافه می‌کنی، اونا در مورد داستانت نظر بدن. بعد ویرایش کن، اضافات رو بزن، اما اتصالات رو نگه دار.
اون وقت یه رمان خیلی خیلی پخته برای تحویل دادن داری. حتماً حتماً حتماً رمان‌های خوب رو بخون. هر چه بیشتر بخونی بیشتر می‌تونی بفهمی کجا رو لازمه نگه داری و کجا رو کات بزنی

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

خیلی ممنون چشم حتما نکات رو رعایت میکنم اتفاقا خواهر خودم نویسنده است اما رمان هاش خارجی ان‌ نمی دونم شما اعضای بی تی اس و کیپاپ رو میشناسین یا نه؟ خواهرم رمانش رو درباره اونا مینویسه و استقبال خوبی ام ازش شده و به زبون کیپاپر ها بهش میگن فیک
البته من از اینجور نوشته ها خوشم نمیاد به نظرم باید شخصیت هارو خودمون بسازیم
و درکشون کنیم

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط لیکاوا
لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

ببخشید شما آیدی ای دارین بتونم بهتون پیام بدم و ازتون مشورت بگیرم؟

علوی
علوی
پاسخ به  لیکاوا
10 ماه قبل

نه گلم. من تو این سایت فقط خواننده ام.

...
...
پاسخ به  لیکاوا
10 ماه قبل

بنظرم اگه خواستی رمانت رو منتشر کنی از خانوم علوی کمک بگیر تو نوشتن لعنتی خیلی بلده سزش میشه و بلده آدم دهنش باز میمونه از تعجب کاش خودشم رمان میذاشت:)

fershteh mohmadi
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

عه خانم علوی مرسی
میدونید بچه ها خیلی بد انتقاد کردن به منم انتقاد کردن خوندم ولی استادم میگه بپذیر و ادامه بده
مرسی از حرفای قشنگتون

...
...
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

مدیونی اگه رمان ننویسی برامون بخدا حیفی تو:)
جواهر تو سایت بوده و ما خبر نداشتیم عاشق تحلیلت از رمانام (ایموجی ندارم خودت یه عالمه بوس و قلب گل تصور کن)

بهار
بهار
10 ماه قبل

ادا جون عزیزم نمیخوای هر روز پارت بزاری قبلنا روزی دو تا پارت میزاشتی

غزال
غزال
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

ادا همه ي آدماي موفق از اول موفق نبودن هركسي أز يه جاايي شروع كرده قلمت خوبه عزيز دلم ادامه بده پرقدرت تر و بهتر تر گلم بزار هرچي ميخوان بگن رمانت مخاطب هاي خودش رو داره❤️

fershteh mohmadi
پاسخ به  غزال
10 ماه قبل

ببخشید ادا آیدی چیزی داره من تنها حرف بزنم باهاش

ادرین
ادرین
پاسخ به  fershteh mohmadi
10 ماه قبل

تو برو یه فکری به حال رمان خودت بکن که فقط داری کشش میدی

نواشون
نواشون
پاسخ به  ادرین
10 ماه قبل

ناراضی نخون!

fershteh mohmadi
پاسخ به  ادرین
10 ماه قبل

خوب نخون عزیزم من قلمم دست خودمه دلم میخواد کش میدم حالا شما خواننده ای خوشت نمیاد بحث جداست

:))
:))
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

خواهشا یکم انتقاد پذیر باش

آهو
آهو
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

بهت تبریک میگم عزیزم آفرین یه آدم موفق بایدواسه خواسته هایش تلاش کنه و منم کاملا مطمئنم تودرآینده خیلی نزدیک یه نویسنده ی خیلی خوب میشی

حسین
حسین
10 ماه قبل

ادای عزیز امیدوارم حداقل برا احترام به خودت و مخاطبت ادامه بدی

حسین
حسین
10 ماه قبل

این رمان تنها رمانیه که واسم جالب بوده و واسه خوندنش لحظه شماری میکنم
امیدوارم نویسنده
جا نزنه تا تهش ادامه بده
کاری ام ندارم نویسنده مبتدی هست یا نیست
ولی کارش درسته
تصویر سازی های قشنگی داره
رمان رو جوری پیش میبره که همیشه خواننده کنجکاو. میمونه 👏

نواشون
نواشون
پاسخ به  حسین
10 ماه قبل

موافقم

ower
ower
پاسخ به  حسین
10 ماه قبل

آره خیلی اصلا ته داستان معلوم نی

حسین
حسین
10 ماه قبل

اگه خوشتون نمیاد نخونید همینه که هست !

نواشون
نواشون
پاسخ به  حسین
10 ماه قبل

بل همینی ک هست پس با ی خدافظی خوشحالمون کنید

:))
:))
پاسخ به  حسین
10 ماه قبل

بد نیست نویسنده یکم انتقاد پذیر باشه

نواشون
نواشون
10 ماه قبل

تموم کنید این مسخره بازیارو بابا خوشتون نمیاد با احترام بای بای
اصن گیریم ما تعریف کردیم ادا برا ما میزاره اصن زمان ادا گوه نخنون بابا

نواشون
نواشون
10 ماه قبل

تمومش کنید دیه باشه بابا شما خوبید خوشتون نمیاد نخونید ب درک و ب سلامت هعی میخایم مهربون باشیم نمیزارید هعی حرف مفتتتتتتتت

:))
:))
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

کاش میدونستم چی به تو میرسه اینقدر جلز و ولز میکنی

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

چرا بخاطر زرای مفت کم میاری بقیه رو ولش بابا اصلا رمان تو گوهه نخونن ب اونا چ اخه

آهو
آهو
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

اداجون عزیزم سلام من خیلی اهل رمان خواندن نیستم گاهی اوقات میام سرمیزنم هرچی توی سایت باشه میخونم دیروزاتفاقی رمانت رودیدم واین پارت روخوندم وبعدازکامنتایی که دیدم تصمیم گرفتم برم ازاول بخونم ودیدم واقعا خیلی قوی شروع کردی و خیلی خوشم اومد ازیه جایی به بعد داستان یکم گنگ شد که این برای تازه کارها خیلی طبیعیه عزیزم همه ی ما باشغل موردعلاقمون دنیا نیومدیم همه واسه رسیدن به خواسته هامون بایدتلاش کنیم دلیل نمیشه چون بعضی هاازرمانت خوششون نیومده توازعلاقت واسه نوشتن دست بکشی من مطمئنم اگریکم بیشترتلاش کنی میتونی خیلی بهتر نویسنده های معروف هم بنویسی آدم بایدازکم شروع کنه تابه بزرگاش برسه پس امیدت روازدست نده ازنوشتن دست نکش وسعی کن ازکم وکاست این رمان تجربه کسب کنی برای رمان های بعدت موفق باشی عزیزم

ower
ower
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

نویسنده یه کم انتقاد پذیر باش و همچنین بیشتر مطالعه کن
تاجایی که من فهمیدم این رمان رو از روی زندگی دو نفر نوشتی
ولی شاید از قوه تخیل خودت استفاده میکردی بهتر میشد

:))
:))
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

آدم باید قلمش خوب باشه وگرنه ربطی به واقعی یا خیالی بودن موضوع نداره

:))
:))
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

به نظر مخاطبت اهمیت بده
اگه من گفتم بده دلیل نیست که از نطر همه بد باشه
شاید بعضیا دوست داشته باشن پس ادامه بده ولی با قلمی بهتر
و اینکه به جای اینکارا که بگی من رمانم رو ادامه نمیدم نویسندگی رو میخوام بزارم کنار رو قلمت کار و یکم انتقادپذیر باش

:))
:))
پاسخ به  Eda
10 ماه قبل

من قصدم ناراحت کردنت نبود نطرم رو گفتم
من اشتباه کردم فکر میکردم که تو هم مثل نوبسنده های دیگه ای ولی تو بعت برخورد منم عدر خواهی میکنم ولی این دلیل نمیشه که از نظدم کوتاه بیام و بگم نه رمانت عالی و بی نقضه امیدوارم ناراحت نشی بلخره هر کی یه نظری داره

.،.،
.،.،
10 ماه قبل

دقیقا منم باشماموافقم یه رمان الکی اصلاوقتی می‌خونی اینقداین شاخه اون شاخه میپره گیج میشی من رمان بوی گندم رومدوان خوندم اینقدقلمش قوی بود اصلاوقتی زیرکامنتا نوشته بودچندسالشه تعجب کردم چقدرم داستانش جالب بود …این رمان ازیه تازه کارم بعیده فکرکنم نویسندش روزانه هرچی به ذهنش میادرواینحامینویسه وصددرصد اونایی که میگن خوبه دوستاشن وگرنه ماکه خوبی ندیدیم

نواشون
نواشون
پاسخ به  .،.،
10 ماه قبل

اگخ ندیدی پس ماهم تورو دیگ نبینیم ب سلامت

:))
:))
پاسخ به  .،.،
10 ماه قبل

رمان خوب نوشتن ربطی به اینکه نویسنده چند سالشه و موصوع واقعیه یا خیالی نداره
نویسنده خودش باید بتونه تا یه کار خوب ارائه بده

:))
:))
10 ماه قبل

فاطمه وجدانن چطور میزاری این بچه مچه ها بیان اینجا رمان بزارن
بخدا برا اسم سایت خودتون بده
اونایی هم که هی الکی تعریف میکنن لابد یا دوستای نویسنده‌ان یا زیاد توی عمرشون رمان نخوندن و سن و سال شون کمه
البته اینم بگم که من وقتم رو الکی پای رمان شما هدر ندادم فقط شنیده بودم درمورد رمانتون حرف میزنن منم اومدم ۴_۵ تا پارت آخرش رو خوندم
نویسنده تو رو خدا برو یکم رمان نویسنده های معروف رو بخون قلمت خوب شه بعد بیا بنویس یا به عنوان اولین رمان باید میرفتی تو مد وان میذاشتی نه رمان دونی که یه سایت معروفه
نویسنده دلارای هم با اینکه سالی یه بار پارت میده اما اینقدر خوب مینویسه و قلم قوی‌ای داره که هنوز طرفداراش جای کم شدن روز به روز زیاد میشن
من نمیخوام رمانت رو تخریب کنما ولی چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است کاش حداقل تو مد وان میزاشتی آخه آدم زورش میاد نوییسنده ای مثل سحر مهدوی با وجود نوشتن سه تا رمان توی مد وان بزاره بعد تو بیای تو رمان دونی بزاری

ower
ower
پاسخ به  :))
10 ماه قبل

حق گفتی
رمان بوی گندم توی مد وان پارتگزاری میشه اما صد برابر بهتر از این رمانه‌
نویسنده فقط خواسته یه چیزی سر هم کنه و دوستاش هم میان ازش تعریف و حمایت میکنن😪
نویسنده باید یه کم مطالعه کنه
خوب یادمه میخواستم رمانم رو بزارم رمان دونی ولی فاطمه جان گفتن اینجا رمان هایی با قلم قوی پارت گزاری میشه اما وقتی چند پارت از این رمان رو خوندم
فهمیدم پارتی بازی چه قدر خوبه
نویسنده داری رمان رو قشنگ کش میدی که پارتات زیاد شن
واقعا براتون متاسفم که نویسنده هایی که نه قلم قوی دارن و نه رمانشون موضوع جالب ، میزارین تو سایت پارتگزاری کنن

(البته سحر مهدوی هم رماناشون زیاد قشنگ نیست و تو ملوان بهترین رمان ها بوی گندم و آتش و پوراندخت هستن که هم قلم قوی دارن و داستانی متفاوت)

:))
:))
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

وای بوی گندم و پوراندخت عالیه آتش رو هم نخوندم ولی خب اونموقع فقط سحر مهدوی رو یادم بود آخه سه تا نوشته رمانای رییس جذاب من و ازدواج سنتی هم خیلی خوب بودن
قشنگ معلومه نویسنده این رمان از بیکاری زیاد اومده یه چند تا چرت وپرت سر هم کرده که اوقات فراغتش رو پر کنه من نمیدونم اگه دوستاش نبودن که تعریفش رو کنن نویسنده میخواست چیکار کنه
هر کسی از راه میرسه یه داستانی سر هم میکنه اسمش رو میزاره رمان اسم خودشم نویسنده
آدم حرصش میگیره و زورش میاد که همین کسایی رمان مینویسن تو رمان دونی میزارن
موضوع این رمان کاملا تکراری و خیالی هست
نویسنده قلمت خیلی کودکانه‌اس محض رضای خدا برو یکم مطالعه کن
رمان چون عاشقت شدم ، دل زده ، نقض قانون ، مدیترانه ، صدای سکوت ، رسپینا ، چشمانی غرق در عسل ، انتقام یا عشق ، بازی تاج و تخت و… همه‌ی اینا نصف و نیمه ول شدن البته رمانای دیگه ای هم هستن که ادامه داده نشدن ولی اینا رو فاطمه یا مدیر نذاشتن خود نویسنده هایی که فاطمه ادمین شون کرده بود گذاشتن کاش از سایت حذفشون میکردن بخدا اینا جز مایه آبرو ریزی چیز دیگه ای ندارن
(البته رمان رسپینا و نقض قانون خیلی خوب پیش رفتن ولی نویسنده ها یهو جنی شدن ول کردن دیگه ننوشتن)
نمیدونم رمانای مهرناز ابهام رو خوندی یا نه توی همین سایت پارت گذاشته اگه نخوندی بدو بخون شون عالیه عالی‌ان

ower
ower
پاسخ به  :))
10 ماه قبل

رمان مهرناز ابهام که عالین مخصوصا در پناه آهیر‌ ، قلمشون‌ هم خیلی خوبه
رمان آتش رو هم بخون خیلی قشنگه
هرکسی که میخواد نویسنده شه یا رمانی بنویسه ابتدا اون رو کامل بنویسه بعد بیاد پارتگزاریش کنه
الان نصف بیشتر رمان ها تو رمان دونی نصفه رها شدن
رمان نقض قانون و رسپینا هم خیلی قشنگ بودن و نویسنده هاشون قلم خوبی داشتن اما نمیدونم چرا ادامه ندادن

نواشون
نواشون
پاسخ به  :))
10 ماه قبل

تمام این نویسنده ها نمیدونستن باید ب شمل جواب پس بدن فاطمه خودش عقلش میرسه گلی

:))
:))
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

درسته رمان خودشونه میتونن ادامه بدن یا نده ولی هر کسی یه شعور و شخصیتی داره و اگه رمانش رو ادامه نده اون به ما ربطی نداره به شعور خودش ربط داره

نواشون
نواشون
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

ی ادمیزادم باید ب شخصیت دیگران احترام بزاره ن اینکه بیاد اینجا زر مفت بزنه!توهم قبل حرف زدن سعی کن یادبگیری ک چی میخای بگی

:))
:))
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

الان تویی که به نظر ما میگی زر مفت احترام سرت میشه
چیزی رو که خودت نداری به دیگران نگو داشته باشن

نواشون
نواشون
پاسخ به  :))
10 ماه قبل

قلم اولشه اگه یکم شعور داشتید اینجوری رمانشو تخریب نمیکردید زوری نبود گلم اونی ک دوست داره میخونه تویی ک دوست نداری میتونی تخونی چاقو نزاشته بیخ گلوت ک باید بخونی
مطعنم نصف نویسنده همسن رمانا سنشون ۱۳ ب بالاس ن کمتر ن بیشتر
کارتون اصن قشنگ نی
خوشتون نمیاد نخونید ن ب شما بی احترامی میشه ن ب نویسنده و فاطمه
ولی ببخشیدا فاطمه نمیدونست باید اجازه بگیره هر رمانی ی جاش میلنگه ب ولای علی خودتون بنویسید میرینید

ower
ower
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

تو نوا هستی همونی که این رمان از روی زندگیت نوشته شده
نمیدونم زندگی یا قسمتی از زمان
من خودم نویسنده و چندین رمان معروف دارم که تو خارج هم حتی طرفدار داره
من اولین رمانم رو ۱۳ سالم بود نوشتم و استقبال خوب که نه عالی ای ازش شد
نویسنده هم اگه انتقاد پذیر باشه خیلی خوبه و اینکه با این حرف ها ناراحت نشه و بره بیشتر مطالعه کنه و بیشتر فکر کنه تا پیشرفت کنه
(تو هم حرص نخور(

نواشون
نواشون
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

ولی دلیل نمیشه انتقادتون انقدر بی اعدبانه باشه!

ower
ower
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

فکر نمی‌کنم بی ادبانه باشه
فقط گفتم بیشتر رمان و کتاب بخون تا قلمت قوی شه و از ذهنت ایده بگیر
همین
متاسفانه نویسنده لوس تشریف دارن و دوستاشون باید ازش دفاع کنن

:))
:))
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

شده کاسه‌ی داغ تر از آش

زن احسان
زن احسان
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

😂 جون خوشگلم میشه اسم اون رمانات که تو خارجممم طرفدار دارن بهمون بگید

:))
:))
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

تو بگو کجای حرف من بی ادبانه بود
نه وجدانن کجاش

:))
:))
پاسخ به  ower
10 ماه قبل

نویسنده خودش حرفی نداره نوا خانم شده زبونش

:))
:))
پاسخ به  نواشون
10 ماه قبل

مگه نویسنده رمان هم دانشگاهی جان چند سالش بود
خودش رمانش رو پارت گذاری میکرد و روزی دو تا پارت میداد برای نطر مخاطب احترام قایل میشد و به جای اینکه با تند خویی چواب مخاطب رو بده رو قلمش کار میکرد البته هیچ کس از رمان ایشون ایراد نگرفت
توی پارت اخر خلسه صد نفر اومدن یه عالمه حرف زشت به مهرناز زدن و گفتن که رمانت اصلا به درد نمیخوره حیف که کامنتای زیر رمانش رو حذف کرد و الان نیست وگرنه اگه می دیدی که چطور مهرناز جوابشون رو داد از اینقدر مودب بودن یه نفر شاخ درمیاوردی
در ضمن من رمانش رو نخوندم چون وقت تلف کردن بود فقط ۴_۵ تا پارت آخرش رو خوندم
من اصلا به فاطمه حرفی زدم که بهش بی احترامی شه
به نویسنده هم چیزی حرف زشتی نزدم فقط انتقاد کردم از رمانش
آخه مگه من ادعا کردم که نویسنده‌ام یا گفتم میخوام رمان بنویسم
من چون میدونم نمیتونم رمان نمی نویسم وگرنه اگه قرار بود مثل ایشون کنم که تا الان صد تا رمان الکی و آبکی نوشته بودم

فاطمه
فاطمه
10 ماه قبل

ایشالله که زود پارت میزاری ازاین به بعد ممنون😘❤️

دسته‌ها

85
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x