رمان تارگت Archives - صفحه 18 از 31 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان تارگت

رمان تارگت

رمان تارگت پارت 205

  – دیوونه ای؟ چرا باید ازت دست بکشه؟ اتفاقاً به نظرم هنوز یه رگ خرکی غیرت روت داره. وگرنه چه لزومی داشت امشب اون نمایش و راه بندازه و ماشینش و به فاک بده که فقط تو توی ماشین اون پسره نباشی؟ دیدی که اصلاً تلاشی هم نکرد تو رو امشب بکشونه خونه خودش.. پس دردش فقط این بود

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 204

  – منم نمی گم نقش بازی کن. می گم واقعاً کیف و لذتت و ببر.. بالاخره یه نیاز جنسیه که تو وجود تو هم هست. چرا بیخودی سرکوبش کنی؟ – می فهمی اصلاً چی می گی؟ همدست و همراه اون روانی بشم که تهش خودمم بشم مثل اون؟ که بشم یه هرزه؟ یه آدمی که براش فرقی نمی کنه

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 203

  «- ما قبلاً همدیگه رو دیدیم.. پسره هم خودش یه چیزایی رو سربسته گفته ولی من رک و راست جواب منفی دادم و گفتم فعلاً نمی خوام به جز درس خوندن به چیزی فکر کنم.. زن دایی خیال می کنه خودش خیلی زرنگه که قراره زودتر از بچه برادرش پیش قدم بشه.. ولی اگه مطرحش کنه.. پسره خودش می

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 202

  – راستش.. دیدم چند روزه تهرانیم و هنوز فرصت نشده با هم حرف بزنیم. واسه همین آدرس و از عمه گرفتم تا بیام دنبالتون و تو مسیر برگشتن به خونه با هم حرف بزنیم. یا اصلاً اگه مایل باشید و شام نخورده باشید.. بریم یه رستورانی جایی.. چون ما فردا داریم برمی گردیم.. دیگه فرصت نمی شه. یه لحظه

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 201

  باید حساب شده تر پیش می رفتم.. نمی خواستم اعتیاد پیدا کنم به این رابطه هایی که.. از حق نگذریم.. پر لذت بود.. انقدری که همه اهدافم تحت الشعاع قرار بگیره. واسه همین.. بعضی وقتا لازم بود ولش کنم تا از جلوی چشمام دور بشه بلکه منم بتونم به خودم بیام و یه جورایی ریکاوری بشم. مثل همین الآن

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 200

  حین کف مالی کردن موهای خوش بوش با افسوس ادامه دادم: – حیف دارم می شورمشون.. اینجوری بوی بادومش می ره.. رفتی خونه حتماً مارک کرم موت و برام بفرست یکی برات بخرم.. واسه وقتایی که اینجا می ری حموم لازم می شه.. پوزخندی زدم و درحالیکه سعی می کردم نگاهم به لب آش و لاش شده اش نیفته

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 199

  هرچند که حرص و خشمش و.. سر منم خالی کرد که خب.. عاقبت خوبی نداشت. ولی همین اول باید گربه رو دم حجله می کشتم.. باید می فهمید که حق رد شدن از خط قرمزای من و نداره. زور داشت برام.. خیلی زور داشت دختر اون عفریته.. اون کثافت بی پدر مادر.. به مادر من انگ هرزگی بچسبونه.. هرچقدرم

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 198

  از همون گردنم من و عقب کشید و با خودش برد سمت هال و غرید: – به مادر من میگی هرزه آره؟ حالا وایستا و ببین تهش چی می شه.. بدون هیچ رحمی.. بدون اینکه اصلاً ببینه کجا دارم می افتم من و پرت کرد رو زمین و هوار کشید: – از سگ کمترم اگه تو رو با دست

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 197

  ناباورانه چند قدم جلو رفتم و از همونجا دیدم که با بی خیالی یه لیوان آب گذاشت تو ماکروفر و از تو کابینت برای خودش کافی میکس درآورد. – از کی بیداری؟ عرضه نداشتی یه چایی دم کنی؟ – می گم بیا این در و باز کن عوضی.. چرا همه اش می خوای من و آزار بدی آخه؟ یه

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 196

  آدمی که برای آزار و اذیت کردن من ماه ها برنامه و نقشه چیده بود.. آدمی که چند شب پیش به من وعده زندانی شدن همیشگی تو این قفسی که برام ساخته بود و داد.. حالا انقدری خیالش راحت بود که بدون پیگیری کردن من و وضعیتم اون بالا خوابیده بود و حتی لزومی نمی دید بیاد پایین چک

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 195

  دستام که بی حرکت کنار بدنم افتاد و تو همون حالی که یه طرف صورتم چسبیده بود به قفسه سینه اش.. سعی داشتم با نفس های عمیق خودم و آروم کنم که گفت: – اینا رو می گم که بدونی.. که دیگه خودت و انقدر خسته نکنی.. این حرفا.. نه قراره من و عصبانی کنه.. نه تو رو آروم..

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 194

  عجیب بود که اونم خیلی خونسرد و معمولی درست مثل خودم جواب داد: – از نظر قانونی منظورته؟ – آره! یه کام دیگه از سیگارش گرفت و چشماش و در اثر دود غلیظش جمع کرد.. – به چه جرمی؟ – اغفال.. فریب.. سوء استفاده.. اخاذی.. زورگویی.. تجاوز.. – خب همه اینا رو اول باید اثبات کنی.. مدرکی داری؟ –

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 193

  دلم نمی خواست یه رابطه خشونت آمیز و براش رقم بزنم.. شاید خشونت جزئی از خصوصیت های اخلاقیم محسوب می شد و حتی تو روابطم هم زیاد به کار می بردم ولی.. قضیه انگار.. با درین فرق می کرد. طوری که پریشبم هرکاری کردم نتونستم از یه حدی جلوتر برم و گاهی خودش تشویقم می کرد به بیشتر کردن

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 192

  – نمی خوری؟ مجبورم نکن از طریق سیستم دهان به دهان وارد عمل بشما! تو هم که قبلاً ثابت کردی با دهنی من هیچ مشکلی نداری. مگه نه؟ لبه های لیوان و با دو تا انگشت نگه داشتم و جلوی چشماش تکونش دادم.. که یهو خشمش فوران کرد. لیوان و از تو دستم گرفت و از کنار بدنم کوبوندش

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 191

  مثل همین الآن که با نهایت درموندگی بهش گفتم باهاش میرم تو خراب شده اش و تن به هرکاری که می خواد میدم. چیزی که فکر کردن بهش.. بعد از اون شب.. خود خود مرگ بود برام! کارش که تموم شد و از فروشگاه بیرون اومد.. سریع سوار ماشین شد و انگار که جدی جدی دو تا زن و

ادامه مطلب ...