رمان تارگت پارت 197

3.4
(5)

 

ناباورانه چند قدم جلو رفتم و از همونجا دیدم که با بی خیالی یه لیوان آب گذاشت تو ماکروفر و از تو کابینت برای خودش کافی میکس درآورد.
– از کی بیداری؟ عرضه نداشتی یه چایی دم کنی؟
– می گم بیا این در و باز کن عوضی.. چرا همه اش می خوای من و آزار بدی آخه؟
یه کم مکث کرد و با تعجب ساختگی زل زد بهم.
– این از اون حرفا بودا! الآن من دارم آزارت می دم.. یا خود احمقت که به جای تخت گرم و نرم شبت و رو زمین سفت صبح کردی؟
– احمق همه کس و کارته!
با خنده لیوان و از تو ماکروفر درآورد و حین ریختن محتویات کافی میکس تو آب در حال جوشش گفت:
– حرفای دیشبم و به هیچ جات نگرفتی نه؟
تمام بدنم می لرزید و به زور منقبض کردن عضلات و مشت کردن دستام داشتم کنترلش می کردم تا به رعشه تبدیل نشه ولی.. برای لرزش صدام هیچ کاری نمی تونستم بکنم:
– الآن که چی؟ دق و دلی چی و داری سر من خالی می کنی؟ کس و کار نداشته ات؟
صدای خنده اش بلند تر شد و من اینبار دندونام و محکم به هم فشار دادم از زور خشمی که با تک تک کاراش بهم وارد می کرد.
– مثلاً تو خیلی کس و کار داری که من از زور حسادت بخوام به خاطرش ازت انتقام بگیرم؟ دقیقاً به چی تو باید غبطه بخورم؟ کل ایل و تبارت یه دایی و زن دایی زپرتیه که از صد تا دشمن برات بدترن.. با یه مادری که.. فایده نبودنش برات خیلی بیشتر از بودنشه.
– خفه شو.. خفه شو دهنت و ببــــــــند!
حین جیغ های هیستریکم با قدم های بلند رفتم سمتش و مثل همیشه تنها کاری که ازم براومد مشت کوبیدن به بدن سفتش بود که می دونستم با این زور کم من هیچ تاثیری قرار نیست روش بذاره.
اونم انگار واقعاً داشت با من مثل یه عروسک.. یا مثل همون حیوونش بازی می کرد که بدون تلاش برای مهار ضربه هام فقط لیوانش و بالا گرفت و گفت:
– نکن ابله.. می ریزه روت!
با حس اینکه این مشت ها.. درست مثل بد و بیراه گفتن به کس و کار نداشته اش.. به قول خودش نه می تونست من و آروم کنه.. نه اون و عصبی یه کم فاصله گرفتم و ضربه ام و اینبار به نقطه ای وارد کردم.. که خوب می دونستم طرفم و زخمی می کنه و دیدن اون زخم هم.. حتی شده یه ذره دلم و خنک می کنه.

واسه همین.. بی اهمیت به عواقبش.. حین نفس نفس زدن غریدم:
– آره.. داری حسرت همین و می خوری. من حداقل یه مادری دارم که هفته ای یه بار برم ببینمش. تو چی؟ تو چی داری دقیقاً؟ مادری که مادر خودتم نیست و از سر ترحم به فرزندی قبولت کرده.. پونزده ساله که زیر خاکه.. تا الآن حتی استخوناشم پوسیده.. شاید اگه همین الآن سقط بشی و بمیری.. بتونی اون دنیا ببینیش.. چون جای جفتتون وسط جهنمه راحت همدیگه رو پیدا می کنید.. تو به خاطر بلایی که سر من آوردی.. اون هرزه هم به خاطر پرورش دادن یه جانی مثل تو که…
با ضربه محکمی که توی دهنم کوبونده شد از شدت دردی که کل صورتم و درگیر کرد لال شدم و یه دستم و چسبوندم به دیوار تا نیفتم و اون یکی رو چسبوندم به لبی که پاره شدنش و از خونی که بلافاصله دهنم و پر کرد تشخیص دادم.
از وسط حرفام دیدم چشماش پر از خون شد و فاصله رو کم کرد ولی عجیب بود که دیدن این صحنه جری ترم کرد تا ادامه بدم و اینم شد نتیجه اش..
هنوز یه نفس کامل نکشیده بودم که از پشت گردنم و تو مشتش گرفت و از جلو من و کوبوند به دیوار و یه طرف صورتم که بین دستش و دیوار سفت داشت له می شد و تا جایی که می تونست فشار داد.
صدای خش دار شده اش و از کنار گوشم شنیدم وقتی گفت:
– کثافت مگه بهت نگفته بودم اسم مادرم و به زبونت نمیاری؟ مگه نگفتم به گه خوردن میندازمت؟ دلت همین و می خواد آره؟ آرهههههه؟
آره دوم و جوری نعره کشید که تا چند لحظه با صدای سوتی که تو گوشم پخش شد نمی تونستم چیزی بشنوم.. چشمامم از شدت ترس بسته بودم و هیچی نمی دیدم..
ترس هم داشت.. بودن با یه آدم روانی بی تعادل زیر یه سقف.. با در بسته ای که توان باز کردنش و نداشتم به خودی خود ترسناک بود.. چه برسه به اینکه بخوام این وسط با حماقت این شرایط و برای خودم سخت تر کنم.
می دونستم این عصبانیت قرار نیست به این زودی ها تموم بشه.. نقطه ضعفش و پیدا کرده بودم.. ولی تبعات بعدش انقدر شدید بود که همون لحظه به غلط کردن بیفتم از اینکه تا این حد پیش رفتم و آتیش انداختم به جونش.. آتیشی که تهش دامن خودم و می گرفت.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

وای وای زبان سرخ سرسبز می دهد بر باد

......
......
1 سال قبل

اهههههه پ چر نمیگ خبرش چر ددره انتقام میگیره دهن ما رو سرویس کرد که…

Tamana
Tamana
1 سال قبل

🤦‍♀️

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

ولی خدایی من اگرجای میران باشم می توانم خشم ام را کنترل کنم و دست به کار های بد نزنم؟

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

به قول مادربزرگ ام: کسی که گه می خوره قاشق گه خوری اش هم بر قدش (کنارش) داره
الآن حکایت میران هست.

ولی از قدیم گفتند مرگ یک بار شیون هم یک بار درین بالاخره یا کشته میشه با این حرف هایی که می زنه به میران یا نه. هرچند درین هم باید تلافی دربیاره

اگر هم کار خدا به یه درد بی درمان مبتلا بشه که نور علی نوره.

Maedeh
1 سال قبل

حاجی😐یکی یه شلوار بهم بده😐🤣

Raha
Raha
1 سال قبل

من جای درین شلوارمو خیس کردم😐😂

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x