رمان گرداب پارت 19
خودش هم سریع پیاده شد و دزدگیر ماشین رو زد و اومد پیش من که اون طرف ماشین منتظرش ایستاده بودم…. کنارم که ایستاد، ناز کردم و با چشم و ابرو به بازوش اشاره کردم و گفتم: -اجازه هست؟ بدون اینکه چیزی بگه همینطور که دستش تو جیب شلوارش بود، بازوش رو کمی به سمتم متمایل کرد… لبخندم پررنگ