رمان گرداب

رمان گرداب پارت 205 5 (2)

3 دیدگاه
    صدای خنده ی ارومش بلند شد و من با هول از جام بلند شدم و گفتم: -تو برو..من میز رو جمع میکنم..   اون هم بلند شد و گفت: -منم چایی دم میکنم..ظرف هارو بذار توی سینک، خودم بعدا میذارم تو ماشین…   -نه دیگه کاری که نداریم..خودم…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 204 4.5 (2)

2 دیدگاه
    ==========================   از اسانسور خارج شدم و ظرف های غذایی که مامان داده بود رو با یک دست، به سینه و شکمم چسبوندم و با دست ازادم زنگ واحد رو فشردم….   با مکث کوتاهی در باز شد و سورن با شلوارک و تیشرت ساده ای تو قاب…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 203 4.3 (3)

بدون دیدگاه
      دستش رو از زیر چونه ام حرکت داد و رسوند به گونه ام و انگشت شصتش رو روی پلکم کشید و خیسیش رو پاک کرد….   با نگاهی که دل و تمام وجودم رو می لرزوند، نگاهم کرد و لب زد: -من کنار شما راحتم..وقتی نزدیک شما…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 202 5 (2)

بدون دیدگاه
      زبونش رو روی لبش کشید و باز هم نگاهم نکرد: -دلیلم کاملا معلوم بود..چون اینجا راحت تر و خوشحال تر بودم اومدم…   -یعنی دلیلت فقط همین بود؟..بخاطره شخص خاصی نیومدی؟…   سرش رو چرخوند و نگاهش توی صورتم گشت و جدی گفت: -حرفتو رک و راست…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 201 5 (2)

2 دیدگاه
        اشک هام رو پاک کردم و مبهوت و شکست خورده به زمین خیره شدم…   قلبم تیر می کشید و نفسم قطع و وصل میشد..   مثل همیشه دست به دامن اسپری ام شدم و من حتی از نظر جسمی هم سالم نبودم…   دلش رو…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 200 5 (2)

2 دیدگاه
      به بدن خشک شده ام حرکت دادم و فنجونم رو روی عسلی گذاشتم…   بدون حرف و هیچ نگاهی بهشون، از جام بلند شدم و با حرص رفتم سمت اتاقم…   بی توجه به صدا کردن سورن، در اتاق رو پشت سرم بستم و شروع کردم به…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 199 4.5 (2)

بدون دیدگاه
      زبونش رو روی لبش کشید و با تردید گفت: -می خوام یه چیزی بگم..   مامان لبخندی بهش زد و مهربون گفت: -جانم پسرم..بگو..   سورن نیم نگاهی به من انداخت و با من من گفت: -با اجازه تون می خوام خونه بگیرم..   درحالی که فنجون…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 198 4.7 (3)

1 دیدگاه
      من خودم هم نمی دونستم چی میخوام..هم خجالت می کشیدم، هم خوشم می اومد…   وارد سالن که شدم، بلند سلام کردم و سر همه به سمتم برگشت…   جواب سلامم رو دادن و البرز ابرویی بالا انداخت و گفت: -کجایی تو؟!..   -دستشویی بودم..چرا اینقدر دیر…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 197 5 (2)

1 دیدگاه
      لبخندی روی لبش نشست: -فرستادی براش؟..   -اره از همه ی قسمت ها عکس گرفتم فرستادم..اونم خیلی خوشش اومد…   ماگ خالی رو از دستم گرفت و به همراه مال خودش روی میز گذاشت و چرخید طرفم…   دوتا دستم رو توی دست های گرمش گرفت و…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 196 5 (2)

3 دیدگاه
    ***************************************   چرخی دور خودم زدم و با لذت مشغول تماشای وسایلی شدم که تماما با سلیقه ی خودم خریده شده بود….   بعد از مدت ها گشتن و جست و جو، بالاخره تونسته بودیم داخل یک ساختمان پزشکان بزرگ یک واحد برای سورن پیدا کنیم….   واحدی…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 195 5 (2)

بدون دیدگاه
      سورن هم خندید و چیزی نگفت..   کمی تو سکوت سپری شد تا اینکه دست بردم داخل کیفم و گوشیم رو دراوردم…   وارد پیجم شدم و گفتم: -سورن من اینطوری طاقت نمیارم..باید این روز خوشگل رو ثبت کنیم…   با تعجب نیم نگاهی به گوشی توی…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 194 4.8 (5)

بدون دیدگاه
    با کنجکاوی پوشه رو توی دستم جابجا کردم و گفتم: -اِ راستی..چیه این؟..   قبل از اینکه سورن بتونه چیزی بگه و بدون اجازه، پوشه رو باز کردم و نگاهی به داخلش انداختم….   با هر برگه ای که می خوندم چشم هام گردتر میشد و نگاهم بهت…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 193 5 (2)

4 دیدگاه
    اخم هام رو کشیدم توهم و گفتم: -چرا همتون میگین خوش بگذره؟..مگه کجا میرم..دارم میرم خونه ها…   البرز دستش رو توی هوا تکون داد و گفت: -باشه میرین خونه..ما هم میگیم تو خونه خوش بگذره…   من و کیان زدیم زیر خنده و کیفم رو روی شونه…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 192 5 (2)

1 دیدگاه
    یک لحظه انگار قلبم از حرکت ایستاد و بعد با سرعتی باورنکردنی شروع به تپیدن کرد…   پلک هام روی هم افتاد و دست ازادم رو به سختی مشت کردم که حرکت نکنه و روی صورت یا لای موهاش نره….   نفسم رو بریده بریده فوت کردم بیرون…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 191 5 (2)

1 دیدگاه
    بغض تو گلوم نشست و نگاهم رو با حرص ازش گرفتم..   سنگینی نگاهش رو روی نیمرخم حس می کردم اما برنگشتم نگاهش کنم…   ازش خیلی ناراحت شده بودم..چه فکری درمورده من کرده بود..من اینجا داشتم از دوریش دق می کردم….   کمی بینمون سکوت برقرار شد…