رمان گرداب پارت 205
3 دیدگاه
صدای خنده ی ارومش بلند شد و من با هول از جام بلند شدم و گفتم: -تو برو..من میز رو جمع میکنم.. اون هم بلند شد و گفت: -منم چایی دم میکنم..ظرف هارو بذار توی سینک، خودم بعدا میذارم تو ماشین… -نه دیگه کاری که نداریم..خودم…