رمان دلارای پارت 50
18 دیدگاه
دلارای تایپ کرد : _ کوفت! بگو چیکار کنم دیگه _ چته دیوونه؟! چرا انقدر عصبی شدی مانیا میشناختش از پشت گوشی هم به استرسش پی برده بود کلافه تایپ کرد : _ خدا میدونه دخترا براش چه برنامه هایی میریزن ، من چیکار کنم آخه که به چشمش…