رمان تارگت پارت 160
– وای نه.. من نمی تونم امشب بمونم خونه ات! با اخمای درهم نگاهش کردم.. نمی دونم چرا زیاد به «امشب» توجه نکردم و بیشتر «من نمی تونم بمونم خونه ات» واسه ام بولد شد که گفتم: – باز تو رفتی تو فاز خجالتی بودن؟ مگه اولین بارمونه؟ – نه بابا منظورم این نبود که. امشب نمی شه.. یعنی