رمان تارگت

رمان تارگت پارت 145 4 (4)

16 دیدگاه
  – چرا نمی فهمید من چی میگم؟ درد من پیشرفت و موفقیتی که فکر می کنید با رفتن به اون خونه به دست میارید نیست.. اصلاً مبارکتون باشه.. ایشالا صد سال با خوشی توش زندگی کنید.. ولی من حتی قدر مورچه های این خونه هم براتون ارزش نداشتم که…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 144 5 (3)

15 دیدگاه
  ××××× آخر شب بود که بعد از خدافظی با میران با قدم های نامطمئن راه افتادم سمت خونه.. چون می دونستم چیز خوبی در انتظارم نیست! غروب زن دایی با یه پیام بهم فهموند که امشب می خواد باهام حرف بزنه و اگه می تونم زودتر برم و من…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 143 4 (4)

6 دیدگاه
  واسه همین یه کم از در فاصله گرفتم و درحالیکه سعی می کردم صدام دورتر از جایی که هستم به نظر بیاد داد زدم: – مهنــــار؟ کجایی؟ خونه نیستــــی؟ خودم و یه گوشه قایم کرده بودم ولی دیدم که یهو عین برق گرفته ها برگشت سمت در و با…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 142 5 (3)

بدون دیدگاه
  * سر میز صبحونه نشستم و خیره به اقلامی که رو میز چیده بود و همینجوری داشت به تعدادشون اضافه می کرد با توپ پر گفتم: – بخوای بازم وقتی میام خونه ات این شکلی تدارک ببینی و خودت و تو خرج بندازی دیگه نمیاما! به جای ناراحت شدن…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 141 4 (4)

9 دیدگاه
  …خلاصه حکیم با روش خودش بدون اینکه بخواد شربتی بده یا روغنی به بدنش بماله.. پادشاه و درمان کرد و فقط بهش گفت برو چوگان بازی کن و با چوب محکم به گوی ضربه بزن و بعد حموم کن و یه کم بخواب تا خوب بشی.. پادشاهم این کارا…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 140 4 (4)

17 دیدگاه
  آخرشم با صدا زدن اسمش توسط من.. به خودش اومد و نگاه گیجی به لیوان توی دستش انداخت که گفتم: – سرد شد دیگه.. برو عوضش کن! – نه.. میل ندارم! بلند شد و لیوانش و گذاشت تو سینی و خواست ببره بیرون که خودم و سر دادم روی…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 139 4 (4)

12 دیدگاه
  نمی دونم چرا بی اختیار دلم سوخت براش.. یعنی این شعر و با منظور خاصی به دیوار اتاقش زده بود؟ یعنی این دختر.. قبل از اینکه من بخوام اصلی ترین حرکتم و روش پیاده کنم.. خنده هاش درد شده بود؟ روم و که برگردوندم.. نگاهم نشست رو تختش و…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 138 5 (2)

12 دیدگاه
  حتی ذره ای مکث نکرد و حرفم و رو هوا زد: – واقعاً؟! سرم و ربات وار به تایید تکون دادم.. در حالیکه فقط تو سرم این سوال رد می شد که «چرا؟» چرا درین این پیشنهاد و داد یا اینکه چرا من انقدر سریع و بدون فکر قبول…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 137 4 (4)

17 دیدگاه
  حرفش و گوش کردم و اینبار رو همون مبل کنارش نشستم.. فکر کردم کارم داره که گفت بیام.. ولی تو همون حالت که یه کمم به نظر خسته می اومد فقط داشت نگاهم می کرد.. منم خجالت و کنار گذاشتم و نگاهم و رو تک تک اجزای صورتش چرخوندم..…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 136 5 (2)

22 دیدگاه
  هرکاری کردم نتونستم در جواب این حرفش لبخند بزنم یا حتی تشکر کنم. ذهنم بیخودی درگیر این مسئله شده بود که با کی کافه رفته! اگه قرار کاری باشه که طبیعتاً باید توی رستوران قرار بذارن.. مثل وقتی که اومدن تو رستوران هتل.. ولی.. کافه رو معمولاً با پارتنرشون…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 135 4 (4)

3 دیدگاه
  همین جمله انقدر تحت تاثیر قرارش داد.. که نه نگاهش تغییر کرد و نه بهش برخورد.. برعکس یه لبخند جذاب هم رو لبش نشست که نشون می داد پسندیده دلیل من برای این دقت کردن و! مطمئناً خیلی از پسرا.. که همون اول رابطه اشون تموم می شد.. چوب…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 134 5 (3)

14 دیدگاه
  مطمئناً از کل حرفم.. فقط به «خونه خودمون» توجه کرد که لبخند از رو لبش رفت و صورتش رنگ گرفت.. حق داشت.. من آدمی نبودم که زیادی خودم و عجول نشون بدم و از همون اول این مسئله رو که هدفم ازدواجه مطرح کنم چون اینجوری بیشتر شک می…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 133 4 (4)

9 دیدگاه
  ××××× جلوی روشویی وایستادم و نگاهم.. از اون رد کمرنگ رژ لب روی گونه ام.. به چشمای میران توی آینه افتاد که با نهایت تاسف بهم زل زده بود! چشمایی که انگار داشتن باهام حرف می زدن و می گفتن: «خاک تو سرت!» حق داشتن.. نداشتن؟ اون روزی که…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 132 5 (3)

19 دیدگاه
  بالاخره انتظارم به سر رسید و میران از پله ها اومد بالا.. لبخندم با دیدنش عمیق تر شد.. صبح که دم دانشگاه اومده بود دنبالم به اندازه الآن به خودش نرسیده بود و اینکه براش مهم بود خوش تیپ تر شدن تو این مهمونی کوچولو.. واقعاً واسه ام ارزش…
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 131 5 (3)

5 دیدگاه
  خودم قصد داشتم همچین سوالی رو از میران بپرسم ولی حالا با این حرف آفرین به فکر فرو رفتم و حس کردم راست میگه.. منی که انقدر می ترسیدم اصلاً نباید همچین پیشنهادی می دادم و حالا که کار به اینجا کشیده بود.. پرسیدن این سوال زیاد قشنگ به…