رمان گرداب پارت 201

5
(2)

 

 

 

 

اشک هام رو پاک کردم و مبهوت و شکست خورده به زمین خیره شدم…

 

قلبم تیر می کشید و نفسم قطع و وصل میشد..

 

مثل همیشه دست به دامن اسپری ام شدم و من حتی از نظر جسمی هم سالم نبودم…

 

دلش رو به چیه من خوش می کرد و عاشقم میشد..

 

هق زدم و باز هم اسپری رو روی لب هام گذاشتم و دو تا پاف خالی کردم…

 

چقدر عاشق شدنم اعتراف تلخی بود و چه زمان بدی متوجه ی احساسم شده بودم…

 

تو سرم کلی فکر و خیال می اومد و میرفت و دلم می لرزید..

 

دستم رو روی سینه ام، درست روی قلبم گذاشتم و لب زدم:

-اروم بگیر..اینقدر نلرز لعنتی..سورن سهم تو نیست..اینقدر براش خودت رو به در و دیوار نزن..اون حتی به تو فکرم نمیکنه..اروم باش….

 

دوباره اسپری زدم و نفس عمیقی کشیدم و اشک هام رو پاک کردم…

 

لب و چونه ام می لرزید و میل شدیدی داشتم که بلند و با صدا گریه کنم اما نمی خواستم مامان و سورن متوجه بشن….

 

خصوصا سورن..اون هیچوقت نباید متوجه احساس من میشد..نه حداقل تا وقتی که یک دل نمیشدم و نمی فهمیدم سورن واقعا چرا اومده و احساسش چیه…..

 

نفس لرزونی کشیدم و اسپری رو توی دستم فشردم و خواستم دوباره دراز بکشم که دوتا تقه ی نسبتا اروم به در خورد….

 

 

سریع صاف نشستم و تند تند صورت خیسم رو پاک کردم و هرچقدر سعی کردم صدام نلرزه، موفق نشدم:

-بله؟!..

 

-می تونم بیام تو؟..

 

لبم رو گزیدم و با سر استینم روی چشم هام کشیدم تا خیسیش پاک بشه…

 

هرچند می دونستم الان صورت و چشم های سرخ شده ام داد میزد که داشتم گریه می کردم…

 

نفسم رو فوت کردم و اروم گفتم:

-بیا!..

 

در با مکث کوتاهی روی پاشنه چرخید و قامت بلند سورن توی چهارچوب در پیدا شد…

 

نگاهش روی صورتم خیره موند و اخم هاش اروم اروم توی هم گره خوردن…

 

سرم رو پایین انداختم و صدای بسته شدن در رو شنیدم..

 

حضورش و صدای قدم هاش رو که بهم نزدیک میشد، حس کردم و کمی بعد کنارم روی تخت نشست….

 

هیچ کدوم حرف نمی زدیم و همینطور کنار هم نشسته بودیم…

 

سنگینی نگاهش رو روی صورتم حس می کردم و از گوشه ی چشم دستش که بلند شد و به طرف صورتم اومد رو دیدم….

 

ناخوداگاه و با دلخوری زیادی خودم رو کنار کشیدم و نگذاشتم دستش به صورتم برسه…

 

دستش رو انداخت و نفس عمیقی کشید..

 

سرم رو پایین تر انداختم و با بغض مشغول بازی با انگشت هام شدم…

 

دوباره کمی سکوت شد تا اینکه سورن نرم و مهربون صدام کرد:

-پرندجان!..

 

 

دوباره کمی سکوت شد تا اینکه سورن نرم و مهربون صدام کرد:

-پرندجان!..

 

بی اختیار پوزخندی زدم و سرم رو به سمت مخالفش چرخوندم…

 

باز هم صدای نفس عمیقش بلند شد و گفت:

-چرا درکم نمیکنی؟..

 

اخم هام توی هم رفت و بدون نگاه کردن بهش، خیلی یهویی و با صدایی گرفته گفتم:

-تو برای چی برگشتی اینجا؟..

 

متعجب و یکه خورده گفت:

-چی؟!..

 

سرم رو چرخوندم طرفش و با نگاهی غم زده و دلخور گفتم:

-چرا از تهران برای زندگی اومدی اینجا؟..

 

گیج سرش رو تکون داد:

-متوجه ی منظورت نمیشم..یعنی چی؟!..

 

کامل چرخیدم طرفش و مستقیم تو چشم هاش نگاه کردم و گفتم:

-دلیل اینکه برای زندگی اینجارو انتخاب کردی چی بود؟..

 

بی حرف و خیره نگاهم کرد و جواب نداد..

 

دوباره پوزخندم تکرار شد و ادامه دادم:

-بخاطره چی یا کی اومدی؟!..

 

دستش رو روی صورتش کشید و نگاهش رو ازم گرفت و به روبه روش خیره شد و اروم گفت:

-چی رو میخواهی بدونی؟..

 

-فقط می خوام بدونم دلیل اومدنت چی بوده..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مبینامرادی
مبینامرادی
8 ماه قبل

خیلی روند داستان کند هست

[:
[:
8 ماه قبل

هوووف کاش پارت هدیه میدادین🥲

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x